واز واز
لغت نامه دهخدا
- وازواز راه رفتن ؛ هنگام رفتن پایها را دور از یکدیگر نهادن. گشاد گشاد رفتن.
وازواز. ( اِخ ) یاقوت از احمدبن محمد همدانی آرد که آن موضعی است به نهاوند و افسانه ای برای آن ذکر کرده است. رجوع به معجم البلدان ذیل وازواز شود.
فرهنگ فارسی
یاقوت از احمد بن محمد همدانی آرد که آن موضعی است به نهاوند و افسانه ای برای آن ذکر کرده است .
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید