واریز کردن


معنی انگلیسی:
deposit, settle, to settle, to liquidate, to clear up

لغت نامه دهخدا

واریز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) منهدم شدن. ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن. || رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن. تسویه حساب کردن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) یا واریز کردن حساب . تفریغ حساب کردن . یا واریز ساختمان بنا چاه و غیره ) . فرو ریختن قسمتی از آن . یا واریز کردن کوه . فرو ریختن قسمتی از کوه بر اثر زلزله و غیره .
منهدم شدن ریختن قسمتی از بنادر چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن .

مترادف ها

settle (فعل)
فرو نشستن، ماندن، جا دادن، تصفیه کردن، معین کردن، مسکن گزیدن، تسویه کردن، فیصل دادن، ساکن کردن، مسکن دادن، واریز کردن، نشست کردن، مستقر شدن، مقیم کردن، مستقر ساختن، مقیم شدن، ته نشین شدن، تصفیه حساب کردن

even (فعل)
صاف کردن، هموار کردن، واریز کردن، مسطح کردن

square (فعل)
وفق دادن، واریز کردن، مربع کردن، مجذور کردن، چهار گوش کردن، به توان دوم بردن، جور دراوردن

فارسی به عربی

مقعد

پیشنهاد کاربران

واریز کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوتران بعد از یک دوره پروازی به طرف پایین سرازیر می شوند که تعدادی از آنها بر بام خود نشسته و تعدادی دیگر مجدداً بجای اول خود که همانا بالاترین قسمت آسمان است باز می گردند. این پایین آمدن ناگهانی کبوتران را واریز کردن می نامند.

بپرس