واروک


معنی انگلیسی:
wart

لغت نامه دهخدا

واروک. ( اِ ) برجستگی که بر پوست آدمی پدید آید چون نخودی. زگیل. ( از یادداشتهای مؤلف ). آژخ. بالو. پالو. ثؤلول. زلق. مهک. وارو. رَزک. اَزَغ . رجوع به ثؤلول شود.

فرهنگ فارسی

برجستگی روی پوست بدن، زیگیل
( اسم ) برجستگی که بر پوست آدمی ( مخصوصا در انگشت کوچک پا ) پدید آید آژخ پالو تولول زگیل .

فرهنگ عمید

برجستگی روی پوست بدن، زگیل.

واژه نامه بختیاریکا

جوجه مرغی که بعد از حدود سه ماه به تازگی جنسیت ماده اش مبرهن گشته است و ماده است

پیشنهاد کاربران

زگیل . .
در زبان بختیاری به معنی مرغ می باشد
Varukواروک در زبان بختیاری به مرغ جوان که هنوز شروع به تخم گذاری نکرده گفته میشود

بپرس