لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
وارون کردن سرنگون کردن
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
عطف کردن، تغییر دادن، بر گرداندن، پیچاندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، منحرف شدن، معطوف داشتن، چرخ زدن، پشت و رو کردن، تاه زدن، گشتن، گرداندن، معکوس کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، دگرگون ساختن
فروختن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن
بر گرداندن، برگشتن، نقض کردن، وارونه کردن، پشت و رو کردن، واژگون کردن
تولید کردن، وارونه کردن، با کلید خاموش کردن، از کار درامدن، بنتیجه مطلوبی رسیدن
وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدن
بر گرداندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، بکیش دیگری اوردن
وارونه کردن، تعمق کردن، ورق زدن، غلتاندن، برگرداندن
فارسی به عربی
( وارونه کردن (کشتی ) ) عارضة القعر
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید