وارون

/vArun/

مترادف وارون: سرنگون، معکوس، وارونه، واژگونه، واژگون، برعکس، مخالف

معنی انگلیسی:
converse, counter, inverse, reverse, adverse, contrar, conversely, inverted, [fig.] adverse, reciprocal

لغت نامه دهخدا

وارون. ( ص ) باژگونه. ( برهان ) ( آنندراج ). نگون. معکوس. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). عکس. قلب. ( برهان ). وارن. وارونه. باژون. باژونه. واژون. واژونه. واژگون. واژگونه. باژگون. باژگونه. نگونسار. سرنگون. مقلوب. منکوس. سراگون. باشگونه. باشگون :
لطف خواهی ز دهر قهر کند
کار دیو ستنبه وارون است.
ابوعاصم.
به سر میرود در رکاب تو کیوان
که وارون بود کار هندوستانی.
امیدی.
|| مجازاً نامبارک و نحس. ( برهان ). شوم. ( جهانگیری ) ( بهارعجم ) :
چرا ریخت خواهی همی خون من
ببخشای بر بخت وارون من.
فردوسی.
بریزند هم بی گمان خون تو
همین جوید این بخت وارون تو.
فردوسی.
ندانم بخت را با من چه کین است
به که نالم به که زین بخت وارون.
لبیبی.
کام رواباد و نرم گشته مرا ورا
چرخ ستمگاره و زمانه وارون.
فرخی.
حکمت را خانه بود بلخ و کنون
خانه اش ویران ز بخت وارون شد.
ناصرخسرو.
دیو بدگوهر از راه ببردستت
مست آن رهبر بدگوهر وارونی.
ناصرخسرو.
ازیرا دشمنی هارون امت
سرشته ست اندریشان دیو وارون.
ناصرخسرو.
هر چه که دارد همه به خلق ببخشد
نیست چو قارون بخیل وسفله و وارون.
ناصرخسرو.
ز خشم تو وارون شودخصم والا
ز عفو تو والا شود بخت وارون.
سوزنی.
ولی در خط فرمانت عزیز از طالع فرخ
عدو در بند و زندانت ذلیل از اختر وارون.
ظهیر فاریابی.
ای دریغا که آن روان لطیف
طعمه روزگار وارون شد.
مسعودسعد.
|| مجازاً بدبخت و بداختر. ( برهان ). || شریر. بد. بدخوی. ( از یادداشتهای مؤلف ).

وارون. [ وارْ وَ ] ( اِ ) نارون. رجوع به نارون شود.

وارون. ( اِخ ) وارونه. وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریاست. ( مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 26 ). و رجوع به وارونه و وارونا شود.

فرهنگ فارسی

وارونه، واژگون، برگشته، سرنگون، وارو، نحس وشوم
(اسم ) نارون
وارونه وارونا کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریاست .

فرهنگ معین

[ په . ] (ص . ) سرنگون ، واژگون .

فرهنگ عمید

۱. واژگون، برگشته، سرنگون، وارو.
۲. [مجاز] نحس و شوم: ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۸ ).

گویش مازنی

/vaaron/ باران

دانشنامه عمومی

وارون (بازی ویدئویی). «وارون» ( انگلیسی: Inversion ) یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی سوم شخص است که توسط نامکو باندای گیمز و در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. «وارون» در پلت فرم های مایکروسافت ویندوز، اکس باکس ۳۶۰، و پلی استیشن ۳ منتشر شده است.
عکس وارون (بازی ویدئویی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

وارونوارونوارونوارون
وارُون در زبان لکی یعنی : باران ، ریزش قطرات آب از آسمان
در شعر :
واروُن وارُونه زمین تَر میشهَ
گل نسار جونِم کار بیتر میشهَ
یعنی بارونه بارونه زمین تر میشه
گل نسار جونم کار بهتر انجام میشه
ریختِ دیگری از "وارو" که با "فِزاِیِشِ آواییِ "ن" شده است "وارون".
"وارو" از پیشوندِ "وا" ساخته شده است که برابرِ "دوباره" است و در اینجا نِشانگر "انعکاس؛باز تاب، دوگانگی" است.
میتوان از پیشوندِ "وا" برای نمونه برای در باره خود واژه "انعکاس" بِکار برد ، برای نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

"وارُخ/واتَف/واروخت/وافروخت. . . . "
بِدرود!

در زبان لری بختیاری به معنی
باران. بارون
Varon
مانند
وارگه::بارگاه. جایی که بار بر زمین گذاشته می شود*جایگاه*.
وار::بار. شی. وسیله. توشه
واریی::باروی. برعکس
وارون::بار رونده. منظور آبی است که از ابر به زمین می ریزد

بپرس