وارنگ. [ رَ ] ( اِ ) خیار بزرگ و معوج. || ترنج و لیموی بزرگ. || درخت نارنج. ( ناظم الاطباء ). || در ترکیب رنگ وارنگ کلمه به معنی رنگارنگ ، رنگ بارنگ ، رنگ رنگ است. || وارنگ در ترکیب وارنگ زدن ، عکس ، مخالف ، مقابل ، معنی میدهد: هر رنگی زدیم وارنگ آن را زد؛ یعنی مخالف آن رفتار کرد.
فرهنگ فارسی
۱ - رنگ مخالف. ۲ - مخالف عکس یا رنگ وارنگ . رنگارنگ گوناگون رنگ رنگ .
فرهنگ معین
(رَ ) (اِ. ) ۱ - رنگ مخالف . ۲ - مخالف ، عکس . ، رنگ ~ رنگارنگ ، گوناگون .