وارغ
لغت نامه دهخدا
وارغ. [ رُ ] ( اِ ) آروغ. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. بند، ریسمان.
۲. گلیم.
= آروغ
پیشنهاد کاربران
این واژه در تداول مردم شمال فارس، شهرستان آباده و اقلید و شهر های صُغاد و بهمن، هنوز در همان معنای� بندی باشد که در پیش آب از چوب و گل بندند�در امور باغداری و کشاورزی و آبیاری به کار می رودبا این تفاوت که واژه ی� وارُغ � به �بارگُ= بارگو مختوم به ضمه�ابدال یافته است. ضرب المثل �اُو اَ بارگُ زوره�برابر با �آب از وارُغ زور شده است �هم در زبان مردم این منطقه هنوز به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
حسن میرزاخانی دبیر ادبیات فارسی . آباده
... [مشاهده متن کامل]
حسن میرزاخانی دبیر ادبیات فارسی . آباده
این واژه در تداول مردم شمال فارس، شهرستان آباده و اقلید و شهر های صُغاد و بهمن، هنوز در همان معنای� بندی باشد که در پیش آب از چوب و گل بندند�در امور باغداری و کشاورزی و آبیاری به کار می رودبا این تفاوت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
که واژه ی� وارُغ � به �بارگُ= بارگو مختوم به ضمه�ابدال یافته است. ضرب المثل �اُو اَ بارگُ زوره�برابر با �آب از وارُغ زور شده است �هم در زبان مردم این منطقه هنوز به کار می رود. حسن میرزاخانی