وارسیدن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) تحقیق. تفتیش. وارسی کردن. رسیدگی کردن. با دقت آگاهی حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ):مثل حارس میزنی وارس. ( از یادداشتهای مؤلف ) || دریافتن. ( ناظم الاطباء ). || بازرسیدن. ( ناظم الاطباء ). || رسیدن : آه اگر دست دل من به تمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد.
سعدی.
فرهنگ فارسی
(مصدر ) ۱ - مجددا رسیدن . ۲ - رسیدن وصول : (( آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد . ) ) ( بدایع سعدی ) ۳ - سرکشی کردن تفتیش کردن . ۴- دریافتن ادراک . ۵- بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن : (( هرکه بما میرسد وا میرسد . ) )
فرهنگ معین
(رِ دَ ) (مص م . ) ۱ - مجدداً رسیدن . ۲ - وصول . ۳ - سرکشی کردن ، تفتیش کردن . ۴ - ادراک ، دریافتن . ۵ - بی فایده شدن ، بی مصرف نشدن .
پیشنهاد کاربران
بهتره که این کارواژه را یکجا بصرفیم. م. ث برای این که درون خانه را بوارِسید، باید مجوز داشته باشید.