وارستگی

/vArastegi/

مترادف وارستگی: آزادی، رهایی، آزادگی، آزادمنشی، اصالت، حریت، افتادگی، خشوع، خضوع، فروتنی

متضاد وارستگی: وابستگی

معنی انگلیسی:
deliverance, enlightenment, ennoblement, freedom, liberalism, liberality, stoicism

لغت نامه دهخدا

وارستگی. [ رَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی وارسته. آزادگی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رهایی. آزادی. ( ناظم الاطباء ). فارغ البالی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). فراغت بال. ( ناظم الاطباء ) :
تو خاقنی که بتاراج امتحان رفتی
ز گرد کوره وارستگی طلب اکسیر.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ، ص 793 ).
پس از وارستگیها بیشتر گشتم گرفتارش
چو صیدی جست ، صیادش ز اول سخت تر گیرد.
|| فروتنی. خضوع. تواضع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - آزادی رهایی . ۲ - آزادگی

فرهنگ معین

(رَ تِ ) (حامص . ) ۱ - رهایی ، آزادگی . ۲ - فروتنی .

فرهنگ عمید

۱. تعلقات دنیوی نداشتن، وارسته و آزاده بودن.
۲. [قدیمی] آزادی، رهایی.

مترادف ها

philosophy (اسم)
تجرد، بردباری، حکمت، فلسفه، وارستگی

فارسی به عربی

فلسفة

پیشنهاد کاربران

پسوند وا در دو واژه واخواهی و وارستگی دومعنای گوناگون داردولی در فارسی یک معنی که همان باز می شود دریا فت می کنند وا رستگی از وا ، رستگ، ی ساخته شده است معنی وا در اینجا یعنی ( در ) رستگ یعنی رهایی و (
...
[مشاهده متن کامل]
ای ) یای نسبت می شود ومعنی کل آن در رهایی بودن می شود معنی وا خواهی باز خواستن یاهمان دوباره طلب کردن یا اصطلاحا اعتراض می شود

وارستگی یعنی اهمیت ندادن به افکار کم ارزش ، رفتارهای جزئی و کم اهمیت و پیش افتاده
اینجا مثل کاروانسراست
اهل تجملات نبودن

بپرس