وارد گشتن

لغت نامه دهخدا

وارد گشتن. [ رِ گ َت َ ] ( مص مرکب ) درآمدن. ( یادداشت مؤلف ). داخل شدن.ورود. وارد شدن. || مطلع گشتن. واقف گشتن. به رموز کاری آشنا شدن. و رجوع به وارد شدن شود.

فرهنگ فارسی

در آمدن داخل شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس