وارد کردن
برابر پارسی: نوشتن، نهادن، زدن، تو کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
در آوردن داخل کردن بجایی
مترادف ها
اشنا کردن، درک کردن، وارد کردن، استنباط کردن، القاء کردن، گماشتن بر
اظهار کردن، وارد کردن، اهمیت داشتن، تسخیر کردن، گذاردن، به کشور اوردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن
اوردن، وارد کردن
وارد کردن، گیر انداختن، پیچیدن، گرفتار کردن، مستلزم بودن، گرفتار شدن، پیچیده شدن، در گیر کردن یا شدن
اغاز کردن، وارد کردن، ابتکار کردن، بنیاد نهادن، تازه وارد کردن، نخستین قدم را برداشتن
توقیف کردن، وارد کردن، داخل شدن در
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
می توان از {درون کردن، درون بردن، اندر بردن. . . } بهره برد.
بِدرود!
بِدرود!
فرو کردن
پیشوندِ " ورود" در زبانِ پارسی " اَندَر" است.
1 - وارد شدن، ورود کردن = اَندر شدن، اَندر آمدن
2 - وارد کردن = اَندر کردن، اَندرنشاندن ( یا اَندرشاندن )
3 - ورود = اَندرآیِش ( اَندر. آی . ِ ش )
... [مشاهده متن کامل]
4 - ورود ممنوع است = اَندرآیِش پَرهیخته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
هشدار :
کنارگذاشتنِ پیشوندهایی همچون " اَندر" در زبانِ پارسی بمانندِ این است که به گویشورانِ لاتین بگویید که واژگانِ با پیشوندِ " inter " را دیگر بکار نبَرید و یا به آلمانی زبانها بگویید که شما از این پس از واژگان با پیشوندِ " ein" بهره نبَرید.
1 - وارد شدن، ورود کردن = اَندر شدن، اَندر آمدن
2 - وارد کردن = اَندر کردن، اَندرنشاندن ( یا اَندرشاندن )
3 - ورود = اَندرآیِش ( اَندر. آی . ِ ش )
... [مشاهده متن کامل]
4 - ورود ممنوع است = اَندرآیِش پَرهیخته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
هشدار :
کنارگذاشتنِ پیشوندهایی همچون " اَندر" در زبانِ پارسی بمانندِ این است که به گویشورانِ لاتین بگویید که واژگانِ با پیشوندِ " inter " را دیگر بکار نبَرید و یا به آلمانی زبانها بگویید که شما از این پس از واژگان با پیشوندِ " ein" بهره نبَرید.
دخول کردن. دخیل کردن. جابجا کردن
وارد کردن: گذاشتن
وارد کردن بار زیاد به دیگران
گذاشتن بار زیاد روی دیگران
وارد کردن بار زیاد به دیگران
گذاشتن بار زیاد روی دیگران
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: درون کردن 🇮🇷
دیگر کارواژگان همتا: نهادن، نوشتن
دیگر کارواژگان همتا: نهادن، نوشتن
وارد ساختن ضربه یا جز آن به چیزی
رساندن
وارد کردن: [ اصطلاح زورخانه ]اصطلاحی است برای احترام گذاشتن به پیشقدمان و پهلوانان و صاحب کوتاه موقع ورود به زورخانه که عبارت است از زدن ضرب و زنگ و ادای صلوات و خوشامد گفتن.
تزریق