وادید. ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) سرکشی در کار. ( آنندراج ). || بازدید : بعبرت [ بین ] جهان را تا کند قطع امید از تو که دیدنهای رسمی را ز پی وادید میباشد.
صائب ( ازآنندراج ).
رجوع به وادیدن و بازدیدن شود. || ( ص ) پدید. بادید : به یک ساعت صدهزار نور در دل بوحنیفه وادید آید. ( راحة الصدور راوندی ).