وادید

لغت نامه دهخدا

وادید. ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) سرکشی در کار. ( آنندراج ). || بازدید :
بعبرت [ بین ] جهان را تا کند قطع امید از تو
که دیدنهای رسمی را ز پی وادید میباشد.
صائب ( ازآنندراج ).
رجوع به وادیدن و بازدیدن شود. || ( ص ) پدید. بادید : به یک ساعت صدهزار نور در دل بوحنیفه وادید آید. ( راحة الصدور راوندی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) پدید بادید

فرهنگ معین

(مص مر. ) بازدید، سرکشی .

واژه نامه بختیاریکا

بازدید؛ وا نیر

پیشنهاد کاربران

بپرس