وادعه
لغت نامه دهخدا
وادعة. [ دِ ع َ ] ( اِخ ) حیی است به یمن و روستایی در آن. ( منتهی الارب ). این نام در تاج العروس «وداعة مخلاف بالیمن » ضبط شده و اصح بنظر میرسد. رجوع به وداعه شود.
وادعة. [ دِ ع َ ] ( اِخ ) ابن ابی زید از صحابیان است. ( منتهی الارب ). در تاج العروس «وداعةبن ابی زید» ضبط شده و اصح بنظر میرسد. رجوع به وداعةبن ابی زید شود.
وادعة. [ دِ ع َ ] ( اِخ ) ابن جزام یا حرام از صحابیان است. ( منتهی الارب ). صاحب تاج العروس این کلمه را «وداعةبن جذام » و «وداعةبن حرام » ضبط کرده است و اصح بنظر میرسد. رجوع به وداعةبن جذام شود.
وادعة. [ دِ ع َ ] ( اِخ ) یا وداعةبن ( بروایت جمهرة النسب ابن کلبی ) عمروبن عامربن ناسج بن رافعبن مالک ذی بارق بن مالک بن جشم پدر قبیله ای است از جشم بن حاشدبن حزان بن نوف بن همدان و از آن قبیله است.الاجدع بن مالک بن امیةبن الوداعی بن معمربن الحرث بن سعیدبن عبداﷲبن وداعة. ( یا وادعة ). ( از تاج العروس ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید