واداشته

/vAdASte/

مترادف واداشته: مجبور، مکلف، ملزم، ناچار، ناگزیر، برانگیخته

لغت نامه دهخدا

واداشته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) محبوس. زندانی. بازداشته. توقیف شده. || برانگیخته. وادار شده. و رجوع به واداشتن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بر انگیخته . ۲ - مجبور ملزم . ۳ - منع شده ممنوع . ۴ - محبوس باز داشته .

واژه نامه بختیاریکا

( وا داشتِه ) تحریک شده
( وا داشتِه ) گمارده
( وا داشتِه ) وا دارشده؛ اجیر

پیشنهاد کاربران

مجبور، مکلف، ملزم، ناچار، ناگزیر، برانگیخته
وادار

بپرس