حق محیط جمله آمدای پسر
واندارد کارش از کار دگر.
مولوی ( مثنوی ).
|| مخفی کردن. پنهان کردن. ( ناظم الاطباء ). || توقیف کردن. بازداشتن. بازداشت کردن. ( از یادداشت مؤلف ). وقف. ( تاج المصادر بیهقی ). احتباس. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ضبط کردن. || حفظ کردن. || دفع کردن. ( ناظم الاطباء ). استدفاع. ( تاج المصادر بیهقی ). || نصب کردن. گماشتن. || مشغول کردن. || به پا داشتن. اقامه. ایستادانیدن. سرپا داشتن. برپا داشتن. ( یادداشت مؤلف ) : گفت آخر مسجد اندر کس نماند
کیت وامیدارد آنجا کت نشاند.
مولوی ( مثنوی دفتر سوم چ بروخیم ص 533 ).
- دست واداشتن ؛ دست برداشتن : در گوی و در چهی ای قلتبان
دست وادار از سبال دیگران.
مولوی ( مثنوی چ خاور دفتر سوم ص 492 چ بروخیم ص 173 ).