واحد توان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
" یکشِ توان. یکای توان. یکیِ توان ":واحد توان.
یکاهای توان. یکنای توان. یکناهای توان. یکینگی توان. یکینش توان. یکانهء توان. یگانهء توان. یگانش توان. یگای توان. یگان توان. یگانای توان. یکورزی توان:اوحاد قدرت.
یکاهای توان. یکنای توان. یکناهای توان. یکینگی توان. یکینش توان. یکانهء توان. یگانهء توان. یگانش توان. یگای توان. یگان توان. یگانای توان. یکورزی توان:اوحاد قدرت.
وات
اسب بخار