واجست

لغت نامه دهخدا

واجست. [ ج ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مؤاخذه. بازخواست. واپرس :
کس نگوید سنگ را دیرآمدی
یا که چوبا، تو چرا بر من زدی
این چنین واجست ها مجبور را
کس نگوید یا زند معذور را.
مولوی.
و رجوع به واجستن و بازجستن و واپرسیدن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس