ز روی بزرگی چه واجب کند
بیفکندن آن را که برداشتی.
سیدحسن غزنوی.
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران حذر کنند ولی تاختن نهان آری.
سعدی.
- چه واجب کرده است ؛ در تداول عامه یعنی چه لازم است.|| سزاوار بودن. صلاح بودن : از خرد واجب نکند اندر این روزگار فترت که ما یکجا جمع باشیم. ( تاریخ سیستان ). لشکر به لشکرجای باشد که مردمان را زنان و دختران باشد مردم بیگانه به منزل و سرای آزادمردان واجب نکند. ( تاریخ سیستان ). نامه رسید سوی امیر خلف بن نوح بن منصور که بگذار تا حسین طاهر و عبداﷲبن صابونی از حصار فرود آیند و نزدیک من آیند تا من سخن ایشان بشنوم و آن تو شنیده ام تا که واجب کند که سیستان بدارد.( تاریخ سیستان ). پس نامه عبداﷲبن حمدبن سلیمان رسید سوی طاهر بر دست ابا النجم بدرالصغیر به رسولی که امیرالمؤمنین همی خواهد که فارس خاصه خویش دارد صیدرا و خزینه را و همه این ولایتها به تو دست بداشته است و تو نیز واجب نکند این مایه را از او دریغ داشتن. ( تاریخ سیستان ). آنچه به وقت وفات پدر ما امیر ماضی رحمةاﷲ علیه کرد و نمودار شفقت و نصیحتها که واجب نکند که هرگز فراموش گردد. ( تاریخ بیهقی ). چون ما از آب گذاره کردیم واجب چنان کردی که به خرد نزدیک بودی که رسولی فرستادی و عذر خواستی. ( تاریخ بیهقی ). واجب چنان کردی بلکه از فرایض بودی که من حق خطاب وی نگاه داشتمی اما در تاریخ بیش از اینکه راندم رسم نیست. ( تاریخ بیهقی ). || فریضه کردن. ملزم کردن : خدای تعالی... بر خلق روی زمین واجب کرده که بدان دو قوه بباید گردید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 188 ). خدای تعالی واجب کرد در آن حکم که بر شما کرد. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 1 ص 272 ). || بموقع بودن. متناسب بودن : بیشتر بخوانید ...