واجب ساختن. [ ج ِ ت َ ] ( مص مرکب ) لازم شمردن. واجب کردن : التزام نمودند ما را آنچه خداوند بر ایشان واجب ساخته از طاعت امام بواسطه بیعت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ). و رجوع به واجب کردن شود.