اشکم چو یاد از دل بیتاب میدهد
بال و پر شرار به سیماب میدهد
هر خارخشک ریشه به آب بقا رساند
حسرت هنوز نخل مرا آب میدهدچه بیم سرکشی از توسن گنه داری
عنان توبه به چنگ است اگر نگه داری.از عالم عاری ز عمل راهنمائی
چون قبله نما ساختن اهل فرنگ است.تا یکدمی به زیر فلک ساز عیش کن
فرصت کم است خیمه نشین حباب را.خاک شدی واثق وز کبر نرستی
کوه به زیر آمد و پلنگ نیامد.راست بودن با کج اندیشان بلاست
عکس سرو از آب مواج اژدهاست.صحبت نیکان طلای احمر است
میوه روی آفتابش بهتر است.
( تذکره نصرآبادی ص 315 ).