واثق با

لغت نامه دهخدا

واثق با. [ ث ِ ق ُ بِل ْ لاه ] ( اِخ ) ( الَ... ) نهمین خلیفه عباسی ، کنیه او ابوجعفر بود و نام وی هارون بن محمد معتصم بن هارون ، نام مادرش قراطیس و جاریه ای از اهل روم بود . در شعبان سال 196 هَ. ق. متولد شد و در 11 ربیعالاول سال 227 هَ. ق. پس از مرگ معتصم با او بیعت کردند. در 228 هَ. ق. اشناس سردار ترک نسبت به او سوگند وفاداری یاد کرد . در زمان واثق بحث و جدل میان اشعریان و معتزله که قبلاً وجود داشت ادامه یافت و احمدبن ابی دؤاد که از رؤسای بزرگ معتزله بود از خواص واثق شد و به اشاره اوواثق به تفتیش عقاید دینی مردم پرداخت و به همین علت بسیاری از مردم را از خود رنجاند . در این زمان جمعی بر احمدبن نصربن مالک بن هیثم خزاعی - که در زمان مأمون چندگاهی به لوازم امر به معروف و نهی از منکر پرداخته بود، - گردآمده باعث خروج گشتند. بعضی از عمال والی بغداد اسحاق بن ابراهیم نیز دست بیعت به وی دادند. احمدبن نصر قرار براین گذاشت که در شبی معین با زدن طبل اتباع او خروج کنند. اتفاقاً چند تن از توطئه کنندگان که از شرب شراب انگور بی شعور بودند. قبل از میعاد طبل نابهنگام زدند و شحنه بغداد از جریان اطلاع یافت و تحقیق کرد.عیسی حمامی که از جریان مطلع بود بعد از تخویف و تهدید اقرار کرد و کسانی را که با امام احمدبن نصر همدست بود نام برد. همان شب احمد را با رؤساء اصحابش گرفته روز دیگر مقید به سامره فرستاد و سپس در مجلسی که علماء معتزله حاضر بودند او را به رجوع از مذهب اهل سنت و اعتراف به خلق قرآن دعوت نمود و احمد بر مذهب خود مصر بود. واثق به شمشیر عمروبن معدیکرب زخمی بر احمد زد و یکی از سرهنگان سرش را از تن جدا کرد ودیگری به فرمان واثق آن سر را به دارالسلام برد . در زمان واثق در طرفداری از اعتزال تعصب زیادی به کار رفت بطوری که در سال 231 هنگامی که گماشتگان الواثق باﷲ اسرای مسلمان را با دادن فدیه از رومیان میگرفتند نماینده ای از طرف قاضی القضاة احمدبن ابی دؤاد به سرحد روم آمد تا عقیده اسرا را بپرسد. نماینده مزبور کسانی را که به خلق قرآن و نفی رؤیت حق تعالی عقیده داشتند از چنگ رومیان خلاص میکرد و برخلاف کسانی را که به این اقرار حاضر نمیشدند همچنان به اسیری باقی میگذاشت و در این امتحان جماعتی از مسلمانان به بلاد عیسوی نشین برگشتند . در روزگار دولت الواثق و پدرش معتصم ، عصبیت عرب فاسد شده بود و از آن پس اتکای ایشان به موالی ایرانی و ترک و دیلم و سلجوقی و جز آنان بود آنگاه ایرانیانی که از جانب خلفا فرمانروائی داشتند بر نواحی و سرزمینهایی که حکومت میکردند مستقلاً غلبه و تسلط یافتند .بیشتر بخوانید ...

پیشنهاد کاربران

بپرس