لغت نامه دهخدا
واتر. [ ت َ ] ( ص تفضیلی ) دورتر و والاتر. ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). بالاتر. ( رشیدی ). دورتر، چنانکه گویند: پای واتر نهاد یعنی پا را دورتر گذاشت. ( برهان ) ( آنندراج ): ملحاح ؛ آن شتر که از آبشخور واتر نیاید. ( السامی فی الاسامی ).
واتر. [ ت ِ ] ( اِخ ) خاورشناس آلمانی که در سال 1771 م.در شهر التنبورگ از نواحی ساکس متولد شد و در سال 1826 م. درگذشت. وی معلم زبانهای شرقی در شهر هال بودو کتابی درباره صرف و نحو زبانهای عربی و کلدانی وعبرانی و سریانی نوشت.
فرهنگ فارسی
خاور شناس آلمانی که در سال ۱۷۷۱ م . در شهر التنبورگ از نواحی ساکس متولد شد و در سال ۱۸۲۶ م . در گذشت .
فرهنگ معین
(تَ ) (ص تف . ) دورتر، آن سوتر.
پیشنهاد کاربران
آب
به همین راحتی😐😐
اب سو اُ
آب