وابیدن ( واب - ) : شدن؛ اُفتادن؛ وابسته بودن، فرمانبر و پیرو بودن، تابع بودن
وابدار: شدنی؛ اُفتادنی؛ وابسته بودنی، فرمانبر و پیرو بودنی، تابع بودنی
وابین: وابدار
وابیگ: وابدار
وابیدار: شونده؛ اُفتنده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو، تابع
... [مشاهده متن کامل]
واباگ: وابیدار
وابان: وابیدار
وابیشن: وابیدن
وابیشنیگ: وابیدار؛ وابدار؛ بسته به وابیدن
وابیشنیه: وابیدن
وابیشنیها: با وابیدن
وابَگ: شونده؛ اُفتنده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو، تابع؛ ابزاری برای شدن؛ ابزاری برای اُفتادن؛ ابزاری برای وابسته بودن؛ ابزاری برای فر مانبوردار و پیرو بودن، ابزاری برای تابع بودن
وابینَگ: ابزاری برای اُفتادن؛ ابزاری برای شدن؛ ابزاری برای وابسته بودن؛ ابزاری یرای فرمانبوردار و پیرو بودن، ابزاری برای تابع بودن
پَدیشواب: وابینَگ
وابیدَگ: شده؛ اُفتاده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو؛ تابع
وابدار: شدنی؛ اُفتادنی؛ وابسته بودنی، فرمانبر و پیرو بودنی، تابع بودنی
وابین: وابدار
وابیگ: وابدار
وابیدار: شونده؛ اُفتنده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو، تابع
... [مشاهده متن کامل]
واباگ: وابیدار
وابان: وابیدار
وابیشن: وابیدن
وابیشنیگ: وابیدار؛ وابدار؛ بسته به وابیدن
وابیشنیه: وابیدن
وابیشنیها: با وابیدن
وابَگ: شونده؛ اُفتنده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو، تابع؛ ابزاری برای شدن؛ ابزاری برای اُفتادن؛ ابزاری برای وابسته بودن؛ ابزاری برای فر مانبوردار و پیرو بودن، ابزاری برای تابع بودن
وابینَگ: ابزاری برای اُفتادن؛ ابزاری برای شدن؛ ابزاری برای وابسته بودن؛ ابزاری یرای فرمانبوردار و پیرو بودن، ابزاری برای تابع بودن
پَدیشواب: وابینَگ
وابیدَگ: شده؛ اُفتاده؛ وابسته؛ فرمانبوردار و پیرو؛ تابع