وابوسیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) روگردان شده. بی دماغ گشته.( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ) : از بوسه ام دل شاد کن ، ز انجام حسنت یاد کن کز بوسه گاهت رُسته خط، وز عشق وابوسیده من.محمدسعید اشرف ( از بهار عجم و آنندراج ).و رجوع به وابوسیدن شود.