وابفت

فرهنگ معین

(بَ ) (اِ. ) جامة ستبر.

پیشنهاد کاربران

این واژ آبفت است
تن همان خاک گران و سیه است ار چند
شار و آبفت کنی قرطه و شلوارش.
شار و شاره پارچه نازک است و آبفت پارچه ستبر

بپرس