وابش
لغت نامه دهخدا
وابش. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن زیدبن عدوان ، بطنی از قیس عیلان. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ).
وابش. [ ب ِ ] ( اِخ ) یاقوت آرد: ابوالفتح گوید: وادی و کوهی است بین وادی القری و شام. ( معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید