وابستگان


مترادف وابستگان: اتباع، اقربا، اقوام، خویشاوندان، متعلقان، نزدیکان

متضاد وابستگان: بیگانگان

لغت نامه دهخدا

وابستگان. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) ج ِ وابسته. منسوبین. || نوکران. ( از سفرنامه ناصرالدین شاه ). رجوع به وابسته شود.

فرهنگ فارسی

جمع وابسته . منسوبین

واژه نامه بختیاریکا

بَستِکُو

پیشنهاد کاربران

بپرس