وابریدن


معنی انگلیسی:
ablate, amputate, interrupt

لغت نامه دهخدا

وابریدن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بازبریدن. قطع کردن : اختراع ؛ وابریدن کاری را با کسی.مقاطعه ؛ با کسی وابریدن. ( منتهی الارب ) :
عضو گردد مرده کزتن وابرید
نوبریده جنبد اما نی مدید.
مولوی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بریدن قطع کرد : (( پس سر وا بریدند آن را... ) ) ۲ - ( مصدر ) بریده شدن : (( عضو گردد مرده کز تن وا برید نو بریده جنبد امانی مدید . ) ) ( مثنوی . نیک . ۵۳ : ۵ )
باز بریدن قطع کردن

واژه نامه بختیاریکا

( وا بریدِن ) بازبریدن؛ جدا کردن ( از هم ) ؛

پیشنهاد کاربران

بپرس