واب

/vAb/

لغت نامه دهخدا

وأب. [ وَءْب ْ ] ( ع ص ) کاسه کلان و فراخ. ( منتهی الارب ): اناء وأب ؛ ای واسع. ( اقرب الموارد ). || سم سخت بهم چسبیده سر و سم سبک یاسم قبه دار بسیار درگیرنده زمین را یا سم نیکو بزرگ مقدار. شتر کلان جثه. || ( مص ) شرمنده شدن. سردر کشیدن و ترنجیده شدن از شرم. ( منتهی الارب ). اِبَه به همین معنی است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

وأب. [ وَ ءَ ] ( ع مص ) خشم آگین گردیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خشم آگین گردیدن

فرهنگستان زبان و ادب

{TEU} [حمل ونقل دریایی] ← واحد بیست پایی

پیشنهاد کاربران

بپرس