وا خریدن

لغت نامه دهخدا

واخریدن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) خریداری کردن. || بازخریدن. دوباره خریدن. ( ناظم الاطباء ) :
وآنکه خواهی از بلایش واخری
جان او را در تضرع آوری.
مولوی.
که نه مجنون است یاری چون برید
از کسی که جان او را واخرید.
مولوی.
تا مگر زین جنگ حقت واخرد
در جهان صلح یکرنگت برد.
مولوی.
گر چه چون نشفش کند تو قادری
کش از ایشان واستانی واخری.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 39 ).
افتداء، خویشتن را واخریدن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - باز خریدن دوباره خریدن . ۲ - خریداری کردن : (( و انکه خواهی از بلایش و اخری جان او را در تضرع آوری ... ) ) ( مثنوی )

پیشنهاد کاربران

بپرس