هیچ کاره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) ردی. پست. که به هیچ کار نیاید: عسیقة؛ شراب هیچ کاره بسیارآب. مصران الفار؛ نوعی از خرمای هیچ کاره. ( منتهی الارب ). || کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست. || کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه. ( آنندراج ) : ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست.
حافظ.
در فکر آن دهانم و در یاد آن کمر چون من به روزگار کسی هیچ کاره نیست.
فطرت ( از آنندراج ).
- امثال : همه کاره هیچ کاره ؛ کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند.
فرهنگ فارسی
بیکاره، کسی که کاری ازاوبرنیایدوبدردکارنخورد ( صفت ) آنکه برای کارهای شایسته نیست بی کاره . یا هیچکار. همه کاره . کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند .
فرهنگ معین
(ر یا رَ ) (ص مر. ق . ) آن که برای کاری شایسته نیست ، بی کاره .
فرهنگ عمید
بیکاره، کسی که کاری از او برنیاید و به درد کاری نخورد.