هیولای فرانکنشتاین ( ایتالیایی: Il mostro di Frankenstein ) یک فیلم صامت ترسناک ایتالیایی است که در سال ۱۹۲۰ منتشر شد. این فیلم یکی از نخستین و از معدود فیلم های ترسناک دوران صامت سینمای ایتالیا محسوب می شود؛ چرا که پس از به قدرت رسیدن بنیتو موسولینی، ساخت هرگونه فیلم ترسناک ممنوع شد.
... [مشاهده متن کامل]
فیلم پیش از نمایش بسیار کوتاه شد و مورد سانسور شدید قرار گرفت به نحوی که تنها ۳۹ دقیقه از آن اجازهٔ نمایش یافت. هیولای فرانکنشتاین اینک یک فیلم گمشده محسوب می شود و تنها چندین تصویر و اشیاء تبلیغاتی از آن باقی مانده است. فیلم یه سبب سانسور شدید، مورد توجه تماشاگران واقع نشد و خیلی زود به فراموشی سپرده شد.

... [مشاهده متن کامل]
فیلم پیش از نمایش بسیار کوتاه شد و مورد سانسور شدید قرار گرفت به نحوی که تنها ۳۹ دقیقه از آن اجازهٔ نمایش یافت. هیولای فرانکنشتاین اینک یک فیلم گمشده محسوب می شود و تنها چندین تصویر و اشیاء تبلیغاتی از آن باقی مانده است. فیلم یه سبب سانسور شدید، مورد توجه تماشاگران واقع نشد و خیلی زود به فراموشی سپرده شد.

هیولای فرانکنشتاین، یک شخصیت تخیلی است که برای اولین بار در سال ۱۸۱۸، در رمان فرانکنشتاین مری شلی ظاهر شد. این موجود همچنین به عنوان مخلوق فرانکنشتاین، آدم، گرگ یا پرومته مدرن نیز نامیده می شود.
در داستان مری شلی، ویکتور فرانکنشتاین موجود را در آزمایشگاه خود از طریق روشی متشکل از شیمی و کیمیاگری می سازد. شلی در این رمان، هیولا را دارای ۸ فوت ( ۲٫۴ متر ) قد، زشت، اما حساس و عاطفی به تصویر می کشد. این هیولا تلاش می کند تا در جامعه بشری جای بگیرد اما در جای گیری بین انسان ها شکست می خورد و پس از طرد شدن، به دنبال انتقام از فرانکنشتاین می رود.
... [مشاهده متن کامل]
نام هیولای فرانکنشتاین در فرهنگ عامه وارد شده و در اشکال مختلف رسانه ای از جمله فیلم ها، سریال های تلویزیونی و بازی های ویدئویی نیز به نمایش درآمد.
معروف ترین نسخۀ او، ایفای نفش هیولا توسط بوریس کارلوف در فیلم فرانکنشتاین سال ۱۹۳۱ است.
مری شلی، در رمان اصلی نام هیولا به او نسبت نمی دهد ولی هنگام صحبت با، ویکتور فرانکنشتاین، هیولا به او می گوید «من باید آدم تو باشم». ( مانند حضرت آدم در کتاب مقدس ) فرانکنشتاین از مخلوق خود به عنوان «مخلوق»، «شیطان»، «شبح»، «دیو»، «خشن»، «شیطان»، «چیز» و «زاغ» یاد می کند.
گرچه معمولاً با نام «فرانکنشتاین» یا «هیولا» به این موجود اشاره می شود اما هیچ کدام از این اسامی در کتاب گفته نشده اند.
موجود بینام داستان شلی، پس از دهه ها از اولین حضور این رمان، به بخش اصلی تئاترهای لندن و پاریس تبدیل شد. در سال ۱۸۲۳، مری شلی در اجرای تئاتر اولین اقتباس موفقیت آمیز رمان خود شرکت کرد و برای دوستش لی هانت نوشت: «داستان نمایشنامه من را بسیار مبهوت کرد، این حالت بی نام برای نامگذاری نام موجود ناشناخته بسیار خوب است. »
پس از یک دهه از انتشار رمان، از نام فرانکنشتاین برای اشاره به آن موجود استفاده می شد. این داستان برای اجرای تئاتر در سال ۱۹۲۷ با اقتباسی نوشتۀ پگی وبلینگ اجرا شد و در این داستان ویکتور فرانکنشتاین وبلینگ، موجودی به نام خود او دارد. با این حال، این موجود در فیلم های یونیورسال استودیوز در دهه ۱۹۳۰ هیچ نامی ندارد.
فیلم فرانکنشتاین ۱۹۳۱ با هویت موجود، به روشی مشابه رمان شلی رفتار کرد: و این شخصیت صرفاً به عنوان «هیولا» یاد می شود.






در داستان مری شلی، ویکتور فرانکنشتاین موجود را در آزمایشگاه خود از طریق روشی متشکل از شیمی و کیمیاگری می سازد. شلی در این رمان، هیولا را دارای ۸ فوت ( ۲٫۴ متر ) قد، زشت، اما حساس و عاطفی به تصویر می کشد. این هیولا تلاش می کند تا در جامعه بشری جای بگیرد اما در جای گیری بین انسان ها شکست می خورد و پس از طرد شدن، به دنبال انتقام از فرانکنشتاین می رود.
... [مشاهده متن کامل]
نام هیولای فرانکنشتاین در فرهنگ عامه وارد شده و در اشکال مختلف رسانه ای از جمله فیلم ها، سریال های تلویزیونی و بازی های ویدئویی نیز به نمایش درآمد.
معروف ترین نسخۀ او، ایفای نفش هیولا توسط بوریس کارلوف در فیلم فرانکنشتاین سال ۱۹۳۱ است.
مری شلی، در رمان اصلی نام هیولا به او نسبت نمی دهد ولی هنگام صحبت با، ویکتور فرانکنشتاین، هیولا به او می گوید «من باید آدم تو باشم». ( مانند حضرت آدم در کتاب مقدس ) فرانکنشتاین از مخلوق خود به عنوان «مخلوق»، «شیطان»، «شبح»، «دیو»، «خشن»، «شیطان»، «چیز» و «زاغ» یاد می کند.
گرچه معمولاً با نام «فرانکنشتاین» یا «هیولا» به این موجود اشاره می شود اما هیچ کدام از این اسامی در کتاب گفته نشده اند.
موجود بینام داستان شلی، پس از دهه ها از اولین حضور این رمان، به بخش اصلی تئاترهای لندن و پاریس تبدیل شد. در سال ۱۸۲۳، مری شلی در اجرای تئاتر اولین اقتباس موفقیت آمیز رمان خود شرکت کرد و برای دوستش لی هانت نوشت: «داستان نمایشنامه من را بسیار مبهوت کرد، این حالت بی نام برای نامگذاری نام موجود ناشناخته بسیار خوب است. »
پس از یک دهه از انتشار رمان، از نام فرانکنشتاین برای اشاره به آن موجود استفاده می شد. این داستان برای اجرای تئاتر در سال ۱۹۲۷ با اقتباسی نوشتۀ پگی وبلینگ اجرا شد و در این داستان ویکتور فرانکنشتاین وبلینگ، موجودی به نام خود او دارد. با این حال، این موجود در فیلم های یونیورسال استودیوز در دهه ۱۹۳۰ هیچ نامی ندارد.
فیلم فرانکنشتاین ۱۹۳۱ با هویت موجود، به روشی مشابه رمان شلی رفتار کرد: و این شخصیت صرفاً به عنوان «هیولا» یاد می شود.





