هیندلی ارنشاو ( به انگلیسی: Hindley Earnshaw ) یک شخصیت داستانی در رمان بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته است که در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. [ ۱] هیندلی برادر بزرگ تر کاترین ارنشاو، پدر هیرتون ارنشاو و برادرخوانده و دشمن قسم خورده هیت کلیف است. او پس از مرگ همسرش فرانسیس اندکی پس از زایمان، در اثر مصرف، وارد یک زندگی مستی، پستی و بدبختی می شود. این به هیت کلیف اجازه می دهد تا از او به خاطر ظلم و ستمش نسبت به او در سال های کودکی انتقام بگیرد.
هیندلی موهای بلند و قهوه ای دارد و چشم های تیره و معروف «ارنشاوها » که به کاترین ارنشاو، کاترین لینتون و هیرتون ارنشاو نیز تعلق دارند. وقتی از کالج به خانه می آید، ظاهراً مردی است که از نظر لباس و ظاهر بسیار تغییر یافته است. او "پرهیزترتر شده بود، و رنگ خود را از دست داده بود، و کاملا متفاوت صحبت می کرد و لباس می پوشید. " با این حال، با مرگ فرانسیس، او به زندگی پر از بدبختی، تباهی و جنون فرو می رود:
او برای خود ناامید شد: غم او از آن نوع بود که ماتم نمی گیرد. نه گریست و نه دعا کرد. او فحش داد و سرپیچی کرد. خدا و انسان را سرزنش کرد و خود را به اتلاف بی پروا تسلیم کرد. بندگان طاقت رفتار ظالمانه و شیطانی او را نداشتند. من و جوزف تنها دو نفری بودیم که ماندیم.
توصیف نلی دین از هیندلی، پس از مرگ همسرش، فرانسیس ارنشاو
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفهیندلی موهای بلند و قهوه ای دارد و چشم های تیره و معروف «ارنشاوها » که به کاترین ارنشاو، کاترین لینتون و هیرتون ارنشاو نیز تعلق دارند. وقتی از کالج به خانه می آید، ظاهراً مردی است که از نظر لباس و ظاهر بسیار تغییر یافته است. او "پرهیزترتر شده بود، و رنگ خود را از دست داده بود، و کاملا متفاوت صحبت می کرد و لباس می پوشید. " با این حال، با مرگ فرانسیس، او به زندگی پر از بدبختی، تباهی و جنون فرو می رود:
او برای خود ناامید شد: غم او از آن نوع بود که ماتم نمی گیرد. نه گریست و نه دعا کرد. او فحش داد و سرپیچی کرد. خدا و انسان را سرزنش کرد و خود را به اتلاف بی پروا تسلیم کرد. بندگان طاقت رفتار ظالمانه و شیطانی او را نداشتند. من و جوزف تنها دو نفری بودیم که ماندیم.
توصیف نلی دین از هیندلی، پس از مرگ همسرش، فرانسیس ارنشاو
wiki: هیندلی ارنشاو