هین

/hin/

معنی انگلیسی:
behold, hurry up

لغت نامه دهخدا

هین. [ هََ ] ( ع ص ) نرم. || آسان. || سبک. ( منتهی الارب ).

هین. [ هََ ی ْ ی ِ /هََ ی ِ ] ( ع ص ) نرم و آسان. ( منتهی الارب ). سهل. ( اقرب الموارد ). || ضعیف و ذلیل. ( اقرب الموارد ). سست و خوار. || سبک. ( منتهی الارب ).

هین. ( صوت ) کلمه ای است که بجهت تأکید گویند یعنی بشتاب و زود باش. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). کلمه ای است به معنی زود و شتاب و تعجیل که درمحل تأکید و امر گویند یعنی زود باش و بشتاب. ( برهان ). شتاب فرمودن است. ( لغت نامه اسدی ) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین.
دقیقی.
هین بگو ای فیض رحمت هین بگو ای ظل حق
هین بگو ای حرز امت هین بگو ای مقتدا.
خاقانی.
به شیرین گفت هین تا رخش تازیم
بر این پهنه زمانی گوی بازیم.
نظامی.
در دلم افتاد آتش ساقیا
ساقیا آخر کجایی هین بیا.
عطار.
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.
مولوی.
هین غذای دل بده ار همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی.
مولوی.
مؤذن گریبان گرفتش که هین
سگ ومسجد ای فارغ از عقل و دین.
سعدی.
|| ( ضمیر، اِ ) این و اینک. هذا. ( برهان ). || گفتن. ( برهان ). در کردی معنی «چه گفتید»دارد. ( حواشی برهان چ معین ).
- هان و هین :
وز این بند بگشای و بستان و ده
وز این هان و هین و از این گیر و دار.
ناصرخسرو.
چه داری جواب محمد به محشر
چو پیش آیدت هان و هین محمد.
ناصرخسرو.

هین. ( صوت ) آوازی که بدان خر را زجر کنند :
هان و هینش کنم از حکمت زیرا خر
بازگردد ز ره گمره به هان و هین.
ناصرخسرو.
- هین و هی ؛ حکایت صوت بازداشتن و منع کردن کسی یا چیزی از حرکت :
هین بزرگ بازنگردد به هین و هی.
منوچهری.

هین. ( اِ ) سیل. سیلاب. ( فرهنگ اسدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین.
دقیقی.
هینی به گاه جنگ به تک خاسته ز کوه
هین بزرگ بازنگردد به هین و هی.
منوچهری.
- هین آمدن ؛ سیل آمدن. سیل جاری شدن.
- هین گرفتن ؛ سیل گرفتن. در سیل فرورفتن. غرقه شدن در سیل : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کلمه اشاره به معنی این واینک، کلمه تنبیه، هان، سیل، سیلاب
۱- ( اسم ) آگاه باش شتاب کن .
سیل سیلاب

فرهنگ معین

(هِ ) (اِ. ) سیل ، سیلاب .
(هِ ) (شب جم . ) ۱ - کلمة تأکید به معنی زودباش ، شتاب کن . ۲ - کلمة اشاره به معنی این و اینک . ۳ - کلمة تنبیه به معنی : هان ، آگاه باش .

فرهنگ عمید

۱. صدایی برای به حرکت درآوردن مَرکب.
۲. (شبه جمله ) [قدیمی] در مقام تٲکید و تعجیل گفته می شود، هان، آگاه باش: هین رها کن بدگمانی و ضلال / سرقدم کن چون که فرمودت تعال (مولوی: ۷۴۰ ).
۱. آسان.
۲. ضعیف و خوار.
سیل، سیلاب: از کوهسار دوش به رنگ می / هین آمد ای نگار می آور هین (دقیقی: ۱۰۴ ).

واژه نامه بختیاریکا

خون

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَیِّنٌ: آسان وسبک - ناچیز و سبک
ریشه کلمه:
هون (۲۶ بار)

(به فتح اول) آسانی. «هانَ عَلَیْهِ الْاَمْرُهَوْناً: سَهُلَ» چنانکه فرموده: . هون در جای حال و مراد از آن تواضع و وقار و آرامی است یعنی بندگان خدا آنانند که در روی زمین با آرامی و تواضع راه می‏روند. در مجمع از امام صادق «علیه السلام» منقول است: آن مردی است که به طبیعت خود راه می‏رود خودپسندی و تکلف ندارد. هَیِّنْ: آسان. . خدایت گفت: آن بر من آسان است. اَهْوَن: آسانتر. . اوست که آفریدن را شروع می‏کند و سپس آن را از سر می‏گیرد خلقت دوم بر او از خلقت اول آسانتر است. ناگفته نماند: چیزی بر خدا از چیز دیگر آسانتر و دشوارتر نمی‏تواند باشد و همه نسبت به خدا یکسانند وگرنه لازم می‏آید که خدا کاری را با مشقت انجام دهد و آن سبب عجز خداست (معاذاللَّه). به نظر می‏آید اهون بودن خلقت دوم نسبت به ذات آن است که پیداست شروع هر چیز از اعاده آن پر معونه‏تر است یعنی: اعمال قدرت در اعاده آفرینش کمتر از اعمال آن در آفرینش اول است. المیزان بعد از نقل و رد جوابهای اشکال، نظر داده که: اهون نسبت به کار مردم است یعنی چون اعاده شی‏ء نسبت به مردم آسان است پس نسبت به خدا آسانتر است، در اثبات این مطلب از ذیل آیه که «وَ لَهُ الْمَثَلُ الْاَعْلی فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» است. استفاده کرده که عمیق و قابل دقت است. *** هُون: (به ضم - ه) و هوان و مهانت به معنی ذلت و خواری است. در قرآن مجید فقط با همزه باب افعال تعدیه شده . آنکه خدا خوارش کند او را عزیزکننده‏ای نیست. . امروز کیفر داده می‏شوید عذاب خواری را یعنی عذابی را که به وسیله آن خوار می‏شوید لذا بعضی آن را «عَذابَ ذی الْهُونِ» گفته‏اند در جوامع الجامع هون را خواری شدید فرموده است. مُهین: (به صیغه فاعل) خوار کننده. . مُهان: خوار شده. .

دانشنامه عمومی

هین (دهانه). هانه هاین، در سمت دور ماه. موزاییک دوربین هین یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۱۳ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس هین (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

هَیِّن: به معنای کاری بسیار ساده که در مثال عامیانه به زبان فارسی به آن "آب خوردن" گویند.
در سوره مریم، حق تعالی در دو آیه به این لغت اشاره می کند: مورد اول، زمانی که خداوند به زکریا نبی بشارت پسری به نام یحیی را می دهد و زکریا نبی می گوید: همسر من نازا و من پیر هستم. قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ
...
[مشاهده متن کامل]

مورد دوم، در بیان حضرت مریم سلام الله که بعد از خبر شنیدن بارداری اش به خداوند عرض کرد: من چگونه باردار شوم درحالی که مردی مرا لمس نکرده است؟ خداوند دوباره این آیه را بر او تکرار می کند.
در آیه دیگر که اشاره به همسر نبی مکرم اسلام ( ص ) دارد که مردم بدون علم پشت سر همسر پیامبر گرامی اسلام ( ص ) تهمت زدند و جاهلان آن تهمت را به آسانی بازگو کردند. "وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً" یعنی گناه بسیار بزرگی را مثل آب خوردن انجام می دادید. و آن یکی از ترفند های شیطان است که همگی امروزه به آن مبتلا هستیم. براحتی غیبت می کنیم و براحتی اسرار مردم بازگو می کنیم و براحتی تعیّر می کنیم. گناهان بسیار بزرگی که مثل آب خوردن انجام می دهیم و هیچ کس ما را مؤاخذه نمی کند، و حتی خیلی از ما آن را گناه نمی دانیم که از آن متنفر باشیم.

هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد!
در اوستا: "hadha"
( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barāi: برای زوهر!
آنکه همواره به ستاینده زوهَر ( زور: نیرومند ) می
...
[مشاهده متن کامل]

بخشد و هدیه می دهد
زور یا زوهر: مایع یا آبی آمیخته با شیر هست که در هنگام یَزِشن بهره می گیرند به مانند آب مقدس مسیحیان در هنگام غسل تعمید! ) )
معنی: آهای ( ahoy! ) ، لفظی هنگام درود و سلام، ندای احوالپرسی، صدایی یا آوایی برای خوشامدگویی
( ( در انگلیسی شده hi >>> همون "هِی" پارسی است! ) ) -
مُدام، یکسر، پیوسته، همواره، همیشه، در حالِ. . . -
هشدار، زِنهار ( زینهار ) ، به گوش و به هوش باش، حواس جمع
بخشی از بند 19 آبان یشت:
dathat ahmāi tat avat āyaptem aredvī sūra anāhita "hadha" - zaothrō - barāi aredrāi yazemnāi
jaidhyantāi dāthrish āyaptem
معنی: اَردِوی سوره آناهیتا آن موهبت را به او عطا کرد، زیرا او "در حالِ" راز و نیاز ( عبادت ) ، هدیه دادن، قربانی کردن و التماس است که او، آن نعمت را به او عطا می کند

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• http://www.avesta.org/ka/yt5sbe.htm
همین الان
هین: الان در لحظه
در کردی: از اصوات است. به معنی آگاه باش! به هوش باش که. . !
علی باقری هیچ کس نمیگوید هین شما و هین دارا نیست - خان هم از سان گرفته نشده خان از شان گرفته شده و شان شاه است و هم اکنون در هورامان و میان لکها شان را شان گفته میشود
هین:عجالتاً، این دم
آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مژده دهیدباغ را بوی بهارمی ر سد
هین
معنی کلمه , , هینده, , به. زبان کوردی
بوی دهان در زبان ملکی گالی بشکرد
هوالعلیم
هین : آگاه باش ؛ شتاب کن ؛ عجله کن ؛ اینکه ؛ اینک. . . .
واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان xān میخوانند. از تکرار هان واژه هانهان ( مانند شاه شاهان=شاهنشاه ) و سپس هاهان و خاقان به دست آمده که لقب پادشاهان ترکستان بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

هات از ریشه هان در واژگان هاتیک hātika و هاتونhātuna ( ئون=پسوند زنیت در اوستایی ) به معنای خانم lady به کار رفته که هاتون را امروزه خاتون xatun میخوانند. بدل شدن هاتون به خاتون مانند بدل شدن هورشید به خورشید است. واژه هین در کوردستان و لورستان و واژه آن در پارسی به معنای مال - ملک ( از آن شما =هین شما - از آن او=هین او ) گویش دیگر هان هستند.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

واحد اندازه گیری معادل 1/5 گالن
در گویش اقلیدی
اسم صوت برای حرکت کردن خر، است. ضد آن هُوش
Hin
هین
چم واژه؛ اکنون ، بدون وقفه ،
تو ز چشم انگشت را بردار، هین
وآنگهانی هر چه میخواهى ببین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس