هیلاج

لغت نامه دهخدا

هیلاج. [ هََ / هَِ / هی ] ( اِ ) این لغت یونانی است و بعضی گویند هندی است ومعنی آن چشمه زندگانی باشد و آن را منجمان فارس «کدبانو» گویند و آن دلیل جسم مولود است چنانکه کدخدا دلیل روح باشد و کیفیت و کمیت عمر مولود را از این دو دلیل استخراج کنند. ( از برهان ). سالی است منجمان را که بدان دلیل عمر را شناسند و مجازاً زایچه مولودرا نیز گویند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). دلیل جسم. ( انجمن آرا ). یکی از امور خمسه است ، اول صاحب نوبت روز یا شب ، دوم قمر به روز و شمس به شب ، سوم درجه طالع، چهارم سهم السعاده ، پنجم جزء اجتماع یا استقبال که پیش از تولد واقع شده باشد، یکی از این امور خمسه را در وقتی هیلاج نامند که با شرائط مخصوصه خود که در کتب نجوم مشروح است جمع آید و مجموع را هیالج یا هیلاجات خمسه خوانند و کدخداه کوکبی است که مستولی باشد بر موضع هیلاج ، به این معنی که صاحب خانه ای باشد که هیلاج بالفعل در آن خانه است یا صاحب شرف آن یا صاحب خط دیگر از خطوطی که بدان موضع منسوب است و اگر هیلاجی باشد که کدخداه نداشته باشد و اگر هیچ یک از هیلاجات کدخداه نداشته باشد هیلاجیت از آن درجه طالع است. مثال هیلاج و کدخداه : اگر در وقت تولد مولود ( در روز )قمر در 19 درجه حمل باشد قمر یکی از هیلاجات خمسه است به شرط اجتماع شرایط مخصوصه دیگر که در کتب نجوم مشروح است ، و کدخداه در مثال مفروض آفتاب است ، چه آفتاب مستولی است بر موضع هیلاج یعنی صاحب شرف آن است ،چه شرف شمس در 19 درجه حمل است ، و اگر در مثال مفروض درجه طالع در 19 درجه حمل باشد هیلاج درجه طالعخواهد بود و کدخداه باز شمس است و هکذا. و از امتزاج و ازدواج مجموع هیلاج و کدخداه بر سنین عمر مولود وطول و قصر و سعادت و نحوست آن استدلال کنند، علی زعمهم. ( از حواشی چهارمقاله محمد قزوینی ) :
از طالع میلاد تو دیدند رصدها
اخترشمران رومی و یونانی و مائی
تسییر براندند براهین بفزودند
هیلاج نمودند که جاویدبقائی.
خاقانی ( از انجمن آرا ).
باد آن سعادات ابد بیت الحیاتت را مدد
هیلاج عمرت را عدد غایات اقصی داشته.
خاقانی.
نمونه باد در آئینه تصور خلق
ز طول و عرض جمال تو عالم معنی
به مهر و ماه که تأثیربخش هیلاج اند
دوام عمر تو دارد عطیه کبری.
سیف اسفرنگ ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) این لغت یونانی است و معنی آن چشم. زندگانی باشد و آن را منجمان فارس کد بانو گویند و آن دلیل جسم مولود است باصطلاح منجمین چنانکه کد خدا دلیل روح بود و کیفیت و کمیت عمر مولود را از این دو دلیل استخراج کنند باصطلاح منجمان دلیل عمر و این یونانی است . رشیدی حسابی است منجمان را که بدان دلیل عمر راشناسند و مجازا زایچ. مولود را نیز گویند . بگفت. بوریحان هیلاج را ازپنج حجای جویند : نخستین خداوند نوبت روز یا شب دوم قمر بروزو شمس به شب سوم درج. طالع چهار سهم السعاده پنجم جزو اجتماع و یا استقبال که پیش از تولد واقع شده باشد یکی از این امور پنجگانه را وقتی هیلاج نامند که باشرائط مخصوصی که در کتب نجوم مقرر است جمع آید .

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) زایچة مولود، حسابی که ستاره شناسان توسط آن به احوال فرد و کمیّت عُمر او پی می برند.

فرهنگ عمید

نشانه ای در نجوم که به وسیلۀ آن طول عمر کسی را پیشگویی می کردند.

پیشنهاد کاربران

بپرس