هیختن. [ ت َ ] ( مص ) کشیدن : دایگان کنیزک به سر چاه بودند و آب همی هیختندی. ( کارنامه اردشیر ). || فروکشیدن.- فروهیختن ؛ فروکشیدن. ( یادداشت مؤلف ).