هچل
/haCal/
مترادف هچل: دردسر، گرفتاری، مخمصه، ناراحتی، بور، خجل، دماغ سوخته، شرمسار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- در هچل افتادن ؛ گرفتار شدن. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- در هچل افتادن کسی یا پولی ؛ گرفتار شدن شخص یا از دست رفتن پول چنانکه بازگردانیدنش دشوار بود، یا وصول آن ممتنع باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- در هچل انداختن ؛ گرفتار ساختن و یا قرض دادن پول در محلی که صعب الوصول باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* در (تو، به ) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.
پیشنهاد کاربران
در هچل افتادن یعنی به دردسر افتادن و گرفتار و دچار شدن به وضعیتی بد و نامطلوب
دردسر در زبان ملکی گالی بشکرد
تلفظ : هَ چَل
معنی : دردسر - گرفتاری بزرگ
وقتی یه نفر توی هچل باشه یا توی هچل گیر افتاده باشه در واقع توی دردسر بزرگی افتاده و در حال حاضر مشکل بزرگی داره.
معادلش به انگلیسی میشه deep shit
مثال :
... [مشاهده متن کامل]
I did not study my lessons during the year and now I'm in deep shit ( i have a big/insolvable problem
معنی : دردسر - گرفتاری بزرگ
وقتی یه نفر توی هچل باشه یا توی هچل گیر افتاده باشه در واقع توی دردسر بزرگی افتاده و در حال حاضر مشکل بزرگی داره.
معادلش به انگلیسی میشه deep shit
مثال :
... [مشاهده متن کامل]