آن فلسفه است و این سخن دینی
این شکر است و فلسفه هپیون است.
ناصرخسرو.
علم است کیمیای بزرگیهاشکر کندت اگر همه هپیونی.
ناصرخسرو.
اینْت نسازد همی مگر همه شکّروانْت نسازد همی مگر همه هپیون.
ناصرخسرو.
چه حال است این که مدهوشند یکسرکه پنداری که خوردستند هپیون.
ناصرخسرو.
داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک عقل ترا هزل دشمن است چو هپیون.
ناصرخسرو.
و رجوع به افیون و هبیون شود.