هپکه

پیشنهاد کاربران

هَپَکَه:مات ومبهوت. مات زده . حیرت زده.
نمونه: چرا هَپَکَه ات زده؟ ( کلیدر ج ۹ص ۲۵۸۳ )
محمدجعفر نقوی
در گویش خراسانی بمعنای غافلگیر شدن و حیرت کردن و میخکوب شدن است بطوریکه از شدت بهت هیچ عکس العملی نتواند انجام دهد . چنانکه در روزگار سپری شده مردم سالخورده اثر محمود دولت آبادی آمده است:
حبیب کَلِّه سحر غافلگیر شده و هپکه اش زده بود
هَپَکهَ/hăpăkăh ؛ بُهت، به حیرت واماندن.
زبانزد:
- ها استاد موسی! هَپَکه ات زده؟
کلیدر
محمود دولت آبادی

بپرس