به باور من هوگیدن یا هوگیتَن ( هوگ - ) یک فعل پهلوی بوده است و مشتقات آن به صورت خوجا ( معرب هوگاگ یا هوگاک ) ، خوجین ( معرب هوگین ) ، خوجان ( معرب هوگان ) و خوجه ( هوگَگ یا هوگَک ) در نامگذاری جاهای گوناگون
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در کشورمان ایران به کار گرفته شده اند. همچنین، مشتقات این بن به زبان هند و اروپایی دانمارکی نیز راه یافته اند.
بهتر نیست بکوشیم تا در نگارش نمونه های کاربری واژگان از دشنام و بدگویی درباره دیگران بپرهیزیم؟ که ایرانی پندار و گفتار و کردارش باید نیک باشد. مردم آراگ ( سرزمین آسیاب ) یا ایرَک ( ایران کوچک ) از تبار ایرانی هستند و آریایی تبار. وانگهی هر مردمی ( آدمی ) را باید ارج نهاد که آفریده خداست.
... [مشاهده متن کامل]
دوم این که واژه هوگَستَگ به خوبی می توانند صفت مفعولی از بن هوگَستَن نیز انگاشته شود و به عنوان فعل مرکب انگاشته شود. واژه هوگیدن یا هوگیتَن به گمان هستومند بوده است و مشتقات آن در زبان دانمارکی از زبان های هند و اروپایی نیز یافته می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
دوم این که واژه هوگَستَگ به خوبی می توانند صفت مفعولی از بن هوگَستَن نیز انگاشته شود و به عنوان فعل مرکب انگاشته شود. واژه هوگیدن یا هوگیتَن به گمان هستومند بوده است و مشتقات آن در زبان دانمارکی از زبان های هند و اروپایی نیز یافته می شوند.
درود
کاربر " بابک پاکدامن" به باورِ من ریشه یابیِ شما نادرست است و ما بُن "هوگ/خوگ" نداریم. در آن واژه ای که شما آورده اید، " هو" پیشوندی به چمِ " خوب، خوش، نیک" است که ریختِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ اوستایی " خوَ:xva " یا " خو: xu" نیز می باشد، چنانکه در واژه یِ " خُجَسته/خوجَسته" نیز " خُ/خو" پیشوند است و " جَسته" که به روشنی کُنیده ( =صفت مفعولی ) می باشد، از ریشه یِ اوستاییِ " گَد:gad " است.
... [مشاهده متن کامل]
در زبانِ اوستایی، کُنیده واژه ( =PPfP ) یِ ریشه یِ اوستاییِ " گَد:gad" ، " جَستَ" می باشد که در زبانِ پارسیِ نو، به ریختِ " جَسته" باشندگی دارد که در واژگانی همچون
خُجَسته /خوجَسته =خو. جَسته
گُجَسته = پیشوندِ ( گُ ) . جَسته
دیده می شود.
نکته : ریختِ کهن ترِ پیشوندِ " گُ" ، " وی" می باشد و این پیشوند کارایی هایی همچون " دوری، جدایی" و همچنین نقشی " پادکننده=تضادساز" نیز داشته است.
نکته : " گَد" در اوستایی به چمِ " خواهانیدن، خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن" بوده است. واژه یِ " گدا" نیز از همین ریشه است که باید بدانید واژه " گدا" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " راهزن" آمده است. و چو نیک بنگرید، هم "راهزن" و هم " گدا" ، چیزی یا چیزهایی را "خواهان" می شوند.
پس داریم:
خُجسته/خوجَسته : به خوبی و خوشی خواهانیده شده یا طلبیده شده
گُجَسته : از خواهانیده شدن به دور بوده، خواهانیده نَشده، خواسته نشده، طلبیده نشده = به سحنِ امروزی" حرام زاده"
برای نمونه : عراقیِ گُجسته
یا در گزاره : هر عراقی گُجسته است.
کاربر " بابک پاکدامن" به باورِ من ریشه یابیِ شما نادرست است و ما بُن "هوگ/خوگ" نداریم. در آن واژه ای که شما آورده اید، " هو" پیشوندی به چمِ " خوب، خوش، نیک" است که ریختِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ اوستایی " خوَ:xva " یا " خو: xu" نیز می باشد، چنانکه در واژه یِ " خُجَسته/خوجَسته" نیز " خُ/خو" پیشوند است و " جَسته" که به روشنی کُنیده ( =صفت مفعولی ) می باشد، از ریشه یِ اوستاییِ " گَد:gad " است.
... [مشاهده متن کامل]
در زبانِ اوستایی، کُنیده واژه ( =PPfP ) یِ ریشه یِ اوستاییِ " گَد:gad" ، " جَستَ" می باشد که در زبانِ پارسیِ نو، به ریختِ " جَسته" باشندگی دارد که در واژگانی همچون
خُجَسته /خوجَسته =خو. جَسته
گُجَسته = پیشوندِ ( گُ ) . جَسته
دیده می شود.
نکته : ریختِ کهن ترِ پیشوندِ " گُ" ، " وی" می باشد و این پیشوند کارایی هایی همچون " دوری، جدایی" و همچنین نقشی " پادکننده=تضادساز" نیز داشته است.
نکته : " گَد" در اوستایی به چمِ " خواهانیدن، خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن" بوده است. واژه یِ " گدا" نیز از همین ریشه است که باید بدانید واژه " گدا" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " راهزن" آمده است. و چو نیک بنگرید، هم "راهزن" و هم " گدا" ، چیزی یا چیزهایی را "خواهان" می شوند.
پس داریم:
خُجسته/خوجَسته : به خوبی و خوشی خواهانیده شده یا طلبیده شده
گُجَسته : از خواهانیده شدن به دور بوده، خواهانیده نَشده، خواسته نشده، طلبیده نشده = به سحنِ امروزی" حرام زاده"
برای نمونه : عراقیِ گُجسته
یا در گزاره : هر عراقی گُجسته است.
هو به معنای خوب و نیک
کل کلمه یعنی خوب هستن ( خوب است )
کل کلمه یعنی خوب هستن ( خوب است )
در زبان پهلوی هوگَستَن یا هوگیهَستَن ( هوگیه - ) به چیم ( معنی ) مبارک و خُجسته بودن است که از بُن هوگ یا همان خوگ یا خوک ساخته شده است که نماد زایندگی و برکت است. از همین بُن می توان فعل هوگیدَن یا هوگیتَن با چیم برکت بخشیدن و مبارک کردن هم پیوسین ( قابل انتظار ) می باشد و بر این پایه واژه های زیر پیوسین هستند:
... [مشاهده متن کامل]
هوگیدَن یا هوگیتَن ( هوگ - ) : برکت بخشیدن، مبارک کردن
هوگدار: برکت بخشیدنی، مبارک کردنی
هوگین: هوگدار
هوگیگ یا هوگیک: هوگدار
هوگیدار یا هوگیتار: برکت بخشنده، مبارک کننده، متبرِّک
هوگاگ یا هوگاک: هوگیتار
هوگان: هوگیتار
هوگیر: هوگیتار
هوگیشن: هوگیدن
هوگیشنیگ یا هوگیشنیک: هوگین؛ هوگیتار؛ بسته به هوگیدن
هوگیشنیه: هوگیدن
هوگیشنیها: با هوگیدن
هوگَگ یا هوگَک: هوگیتار؛ ابزاری برای هوگیدن
هوگینَک یا هوگینَگ: ابزاری برای هوگیدن
پَدیشهوگ: ابزاری برای هوگیدن
هوگیت: برکت بخشید، مبارک کرد؛ برکت بخشیده شده، مبارک کرده شده
هوگیدَگ یا هوگیدَک یا هوگیتَک یا هوگیتَگ: برکت بخشیده شده، مبارک کرده شده
هوگوش: او را برکت ببخش، او را مبارک کن
... [مشاهده متن کامل]
هوگیدَن یا هوگیتَن ( هوگ - ) : برکت بخشیدن، مبارک کردن
هوگدار: برکت بخشیدنی، مبارک کردنی
هوگین: هوگدار
هوگیگ یا هوگیک: هوگدار
هوگیدار یا هوگیتار: برکت بخشنده، مبارک کننده، متبرِّک
هوگاگ یا هوگاک: هوگیتار
هوگان: هوگیتار
هوگیر: هوگیتار
هوگیشن: هوگیدن
هوگیشنیگ یا هوگیشنیک: هوگین؛ هوگیتار؛ بسته به هوگیدن
هوگیشنیه: هوگیدن
هوگیشنیها: با هوگیدن
هوگَگ یا هوگَک: هوگیتار؛ ابزاری برای هوگیدن
هوگینَک یا هوگینَگ: ابزاری برای هوگیدن
پَدیشهوگ: ابزاری برای هوگیدن
هوگیت: برکت بخشید، مبارک کرد؛ برکت بخشیده شده، مبارک کرده شده
هوگیدَگ یا هوگیدَک یا هوگیتَک یا هوگیتَگ: برکت بخشیده شده، مبارک کرده شده
هوگوش: او را برکت ببخش، او را مبارک کن