[ویکی الکتاب] معنی لَا تَهْوَیٰ أَنفُسُکُمُ: باب میل شما نیست - مطابق هوی و هوستان نبود
معنی تَهْوِی: متمایل شود (در اصل از کلمه هوی به معنی سقوط است)
معنی لَا تَهْوَیٰ: متمایل نیست (در اصل از کلمه هوی به معنی سقوط است)
معنی دَّرْکِ: درجه و مرتبه نزولی (بر وزن درج و به معنای آن است ، چیزی که هست درج به معنی "پله "را در جائی بکار میبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولی درک در جائی بکار میرود که مساله پائین آمدن مورد نظر باشد و به همین جهت گفته میشود : درجات بهشت...
ریشه کلمه:
هوی (۳۸ بار)
«هَوی» از مادّه «هَوْی» در اصل، به معنای سقوط کردن از بلندی است، که معمولاً نتیجه آن، نابودی است، به علاوه، در اینجا اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز می باشد.
هُوی (به ضم هاء و فتح آن) به معنی فرود آمدن است «هَوَی الشَّیْءُ هُوِیّاً وَ هَوِیّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍ اِلی اَسْفَلٍ» چنانکه در قاموس و اقرب الموارد و در مجمع ذیل «وَالنَّجْمِ اِذا هَوی» گفته است. به قول راغب: هُوی (به ضم اول) فرود آمدن به فتح اول بالا رفتن است قاموس و اقرب آن را در مرتبه دوم گفتهاند. در مصباح معنای اول را از ابوزید نقل کرده است و گوید: هُوی به معنی بالا رفتن فقط به ضم اول آید. ناگفته نماند: فعل هر دو از باب ضرب یضرب است . هر که غضب من بر او واقع شود هلاک گشته. سقوط در آیه همان هلاک و بدبختی است. . شهر زیررو شونده را هلاک کرد و ساقط نمود راغب گوید آن را به هوا بلند کرد و ساقط نمود. * . هوی را در آیه پائین آمدن گفتهاند ولی به احتمال قوی مراد از آن بالا رفتن است که ستارگان از حین طلوع تا وسط آسمان پیوسته در صعوداند و آن با آیات بعدی که اشاره به معراج آن حضرت است بهتر میسازد گرچه پائین آمدن نیز با نزول جبرئیل که در آیات بعدی نقل شده مناسبت دارد رجوع شود به «نجم». * . اِسْتِهْواء مثل اِهْواء به معنی ساقط کردن است و اعتبار طلب در آن صحیح است گوئی شیاطین سقوط او را طلب کردهاند و آن در آیه به معنی لغزش دادن و ساقط کردن است. یعنی مانند کسی که شیاطین در زمین گمراهش کردهاند و سرگردان مانده است. *** هَوی: میل نفس. . از روی خواهش نفس سخن نمیگوید و آن فقط وحی است که به او میشود. در قاموس تصریح کرده که در میل مذموم و ممدوح هر دو به کار رود. اما در قرآن مجید بیشتر در خواهشهای مذموم به کار رفته و گاهی در غیر آن، مثل . جمع آن اهواء است . به نظر میآید: خواهش نفسانی را از آن هوی نامیدهاند که انسان را به عذاب آخرت و مهلکه دنیا ساقط میکند چنانکه راغب آن را از بعضی نقل کرده است. *** . هواء را در آیه و لغت به معنی خالی گفتهاند یعنی: پلکشان به هم میخورد و قلبشان (از تعقل) خالی است. مثل . راغب گوید یعنی در خالی بودن مثل هوا است. شخص ترسو را هواء گویند زیرا قلبش از جرئت خالی است.
معنی تَهْوِی: متمایل شود (در اصل از کلمه هوی به معنی سقوط است)
معنی لَا تَهْوَیٰ: متمایل نیست (در اصل از کلمه هوی به معنی سقوط است)
معنی دَّرْکِ: درجه و مرتبه نزولی (بر وزن درج و به معنای آن است ، چیزی که هست درج به معنی "پله "را در جائی بکار میبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولی درک در جائی بکار میرود که مساله پائین آمدن مورد نظر باشد و به همین جهت گفته میشود : درجات بهشت...
ریشه کلمه:
هوی (۳۸ بار)
«هَوی» از مادّه «هَوْی» در اصل، به معنای سقوط کردن از بلندی است، که معمولاً نتیجه آن، نابودی است، به علاوه، در اینجا اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز می باشد.
هُوی (به ضم هاء و فتح آن) به معنی فرود آمدن است «هَوَی الشَّیْءُ هُوِیّاً وَ هَوِیّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍ اِلی اَسْفَلٍ» چنانکه در قاموس و اقرب الموارد و در مجمع ذیل «وَالنَّجْمِ اِذا هَوی» گفته است. به قول راغب: هُوی (به ضم اول) فرود آمدن به فتح اول بالا رفتن است قاموس و اقرب آن را در مرتبه دوم گفتهاند. در مصباح معنای اول را از ابوزید نقل کرده است و گوید: هُوی به معنی بالا رفتن فقط به ضم اول آید. ناگفته نماند: فعل هر دو از باب ضرب یضرب است . هر که غضب من بر او واقع شود هلاک گشته. سقوط در آیه همان هلاک و بدبختی است. . شهر زیررو شونده را هلاک کرد و ساقط نمود راغب گوید آن را به هوا بلند کرد و ساقط نمود. * . هوی را در آیه پائین آمدن گفتهاند ولی به احتمال قوی مراد از آن بالا رفتن است که ستارگان از حین طلوع تا وسط آسمان پیوسته در صعوداند و آن با آیات بعدی که اشاره به معراج آن حضرت است بهتر میسازد گرچه پائین آمدن نیز با نزول جبرئیل که در آیات بعدی نقل شده مناسبت دارد رجوع شود به «نجم». * . اِسْتِهْواء مثل اِهْواء به معنی ساقط کردن است و اعتبار طلب در آن صحیح است گوئی شیاطین سقوط او را طلب کردهاند و آن در آیه به معنی لغزش دادن و ساقط کردن است. یعنی مانند کسی که شیاطین در زمین گمراهش کردهاند و سرگردان مانده است. *** هَوی: میل نفس. . از روی خواهش نفس سخن نمیگوید و آن فقط وحی است که به او میشود. در قاموس تصریح کرده که در میل مذموم و ممدوح هر دو به کار رود. اما در قرآن مجید بیشتر در خواهشهای مذموم به کار رفته و گاهی در غیر آن، مثل . جمع آن اهواء است . به نظر میآید: خواهش نفسانی را از آن هوی نامیدهاند که انسان را به عذاب آخرت و مهلکه دنیا ساقط میکند چنانکه راغب آن را از بعضی نقل کرده است. *** . هواء را در آیه و لغت به معنی خالی گفتهاند یعنی: پلکشان به هم میخورد و قلبشان (از تعقل) خالی است. مثل . راغب گوید یعنی در خالی بودن مثل هوا است. شخص ترسو را هواء گویند زیرا قلبش از جرئت خالی است.
wikialkb: هَوَى