هوله

لغت نامه دهخدا

( هولة ) هولة. [ ل َ ] ( ع اِمص ) خویشتن بینی. ( منتهی الارب ). عُجب. ( اقرب الموارد ). || ناز. ( منتهی الارب ). || ( ص ) زن که به شگفت اندازد از حسن خود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) آتش که به وی سوگند خورند وآن در جاهلیت بوده است. ( منتهی الارب ). آتش تهویل و آن آتشی است که در چاهی افروخته میگردید و نمک و کبریت بر آن ریخته میشد و بدان سوگند میخوردند. || آنچه بدان کودک را ترسانند. ( اقرب الموارد ).
هوله. [ هََ / هُو ل َ / ل ِ ] ( اِ ) حوله. دستار. دستمال. از ترکی خاولی ( از: خاو + لی ). پارچه پرزدار دارای خاو، دارای پرز. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

ده دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان در ۷ کیلومتری جنوب خاوری ده شیخ . کوهستانی گرمسیر ۸٠٠ تن سکنه دارد. محصولش غلات حبوبات لبنیات و برنج است .
دستمال بزرگ پرزدارکه با آن آب دست راخشک میکنند
پارچ. پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلم. عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود .
خویشتن بینی عجب

گویش مازنی

/hoole/ خرمنکوبی با اسب & عجله - زود

واژه نامه بختیاریکا

( هوله (هُلی ها) ) خرمنکوبی؛ آواز هنگام کمباین دستی

دانشنامه آزاد فارسی

هولِه
اتحادیه ای از اعراب هردوسوی سواحل خلیج فارس، در اصل ساکن بنادر لنگه، کنگان و طاهری، مهاجرت کرده در اواخر قرن ۱۷/۱۱ق و یا اوایل قرن ۱۸/۱۲ق به سواحل جنوبی خلیج فارس. هوله های شمال با مهاجران به جنوب مناسبات خود را حفظ کرده بودند و گه گاه آنان را به حمله علیه سواحل شمال خلیج فارس تشویق می کردند. گروه های بزرگی از اعراب هوله پس از مهاجرت در مناطقی نظیر رأس الخیمه (جلفار) و بحرین و ناحیه مرکزی عمان مستقر شدند و با اعراب طاهری و بندر لنگه و کنگان اتحادیۀ قدرتمندی را تشکیل دادند. رحمت بن مطار سرکرده هوله های جنوب، در سال های بعد از ۱۷۲۰ در مبارزات شیوخ عمان برای تصاحب مقام امامت شرکت داشت. طوایف هوله در سال های سلطنت نادرشاه بعضی حوادث را به وجود آوردند. اینان در ۱۷۵۱ـ۱۷۵۲ از بحرین به بندر طاهری و بندرعباس حمله آوردند و در ۱۷۵۵م مطیع حاکم بندر بوشهر شدند.

جدول کلمات

آبچین

پیشنهاد کاربران

هوله نام گروهی از اعراب کشورهای عربی خلیج فارس می باشند که به دلایل بسیار زیادی مانند فقر و قطحی در سواحل جنوبی خلیج فارس در میانه قرن هجدهم و قرن نوزدهم به مناطق شمالی خلیج فارس یعنی استان هرمزگان، استان
...
[مشاهده متن کامل]
فارس، قشم، بندرلنگه و بوشهر مهاجرت کردند؛ در طی این دوران زبان، روش زندگی و فرهنگ آنان با فرهنگ مردم جنوب ایران تلفیق داده شد. بعضی از آن ها پس از سال ها دوباره به سرزمین مادری خود بازگشتند و بعضی ها در ایران ماندند.

هوله
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هوله
شاید همان گونه که دانشنامه عمومی گفته از ریشه آلمانی - آرایی باشد! چون من به انگلیسی گشتم برای ریشه واژه Hole ( هول ) یا سوراخ در انگلیسی و این پاسخ را پیدا کردم:
From Middle English hole, hol, from Old English hol ( “orifice, hollow place, cavity” ) , from Proto - West Germanic *hol, from Proto - Germanic *hulą ( “hollow space, cavity” ) , noun derivative of Proto - Germanic *hulaz ( “hollow” ) , which is of uncertain ultimate origin. Related to hollow.
...
[مشاهده متن کامل]

hulą هولا یا همان هوله خوانده می شود! دانشنامه عمومی هم چنین گفته درباره حوله/هوله:
در زبان آلمانی نیز واژه ای به شکل " Hole " داریم که به معمای گرفتن است و احتمال دارد اشاره به آب گیری از هر چیزی باشد و از راهی وارد زبان پارسی شده باشد.

رومال، آبچین
در زبان اچمی فوته میگن به معناى پارچه ای که دست سر یا بدن را از آب خشک میکند
رومال

بپرس