به هول و ولا انداختن: کسی را دچار دلهره و ترس و تشویش کردن
توی هول ولا ماندن: [عامیانه ، کنایه ] مضطرب بودن، ترید داشتن.
باز هم مرسی از آقای "علی باقری" که همیشه توی بخش نظرات آبادیس هر گوشه ای اسمش به چشم میاد
حول و وَلا: [ اصطلاح در تداول عامه ]حرص، نگرانی . به حول و ولا افتادن.
( ( "مرجان و مامانش پاک زدند تو باقالی ها . جفتی دارند پس می افتند از هول و ولای کجا عروسی بگیریم چند نفر دعوت کنیم و شام چی و عکاسی کی و سلمانی کجا . جهزیه هم که بماند . " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 137. ) )
( ( "مرجان و مامانش پاک زدند تو باقالی ها . جفتی دارند پس می افتند از هول و ولای کجا عروسی بگیریم چند نفر دعوت کنیم و شام چی و عکاسی کی و سلمانی کجا . جهزیه هم که بماند . " ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 137. ) )
دلهره
هول ُ وَلا:دستپاچه شدن. عجله کردن. دچار اضطراب و تشویش ناشی از کسب وکار . ناشکیبا و نا بردبار . تند تند عمل کردن .