هوشیاری

/hoSyAri/

مترادف هوشیاری: آگاهی، بصیرت، بیدارمغزی، بیداری، تیزفهمی، ذکاوت، زیرکی، صحو، فطانت، کیاست

متضاد هوشیاری: غفلت

معنی انگلیسی:
soberness, sobriety, vigilance, wariness

لغت نامه دهخدا

هوشیاری. [ هوش ْ ] ( حامص مرکب ) فطانت. خردمندی. هوشمندی. مقابل بیهوشی. هشیاری :
ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت
پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری.
منوچهری.
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است.
مولوی.
|| حس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || صحو. مقابل مستی.

فرهنگ فارسی

۱- دارای هوش بودن باهوش . ۲- عاقلی بخردی . ۳- آگاهی بیداری . ۴ - زیرکی مقابل بیهوشی .

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - دارای هوش . ۲ - عاقلی . ۳ - آگاهی ، بیدار. ۴ - زیرکی .

فرهنگ عمید

۱. زیرکی.
۲. آگاهی، بیداری.

جدول کلمات

دها

مترادف ها

consciousness (اسم)
اگاهی، فهم، هوشیاری، حس اگاهی

astuteness (اسم)
زیرکی، هوشیاری، موشکافی

caution (اسم)
پیش بینی، وثیقه، هوشیاری، احتیاط، ملاحظه، احتیاط کاری

فارسی به عربی

حذر , وعی ، اِحْتِراسٌ

پیشنهاد کاربران

هوشیاری ، همان نور است . هوشیاری : آگاه شدن از چیزی. آگاهی خشت خام ، برای هوشیاری است .
آگاهی موجب به حیات آمدنِ انرژی تاریک یا همان ماده تاریک در هستی است . انرژی تاریک در حالت خموشی و بالقوه است و آگاهی آنرا بالفعل می آورد یا زنده میکند .
...
[مشاهده متن کامل]

یک نوزاد یا کودک، هوشیار است ، اما بزرگسال، هوشیاری دارد.
یعنی بر روی آگاهی ، بارگذاری شده و تبدیل به هوشیاری شده.
آگاهی بعلاوه پنج حس میشود هوشیار شدن .
آگاهی بعلاوه پنج حس و بعلاوه احساسات یا خاطرات رحم مادر تا الان یا افکار ، می شود ؛ هوشیاری .

روشن خاطری . [رَ / رُو ش َ طِ ] ( حامص مرکب ) هوشیاری : بجویند از شب تاریک تارک بروشن خاطری روزی مبارک . نظامی .
اگر انسان به هر علتی هوشیاری خودش را از دست بدهد، متوجه شرایط و وضعیت خودش هم دیگر نمیگردد و ممکن است همین عدم هوشیاری و ادراک زندگی و آینده اش را به تباهی بکشاند.
حساس بودن. در لحظه متوجه تغییرات شدن
مترادف
روشن بینی. استاد. عاقل
آگاهی فهمیدن متوجه شدن
نبوغ
آگاهی، بصیرت، بیدارمغزی، بیداری، تیزفهمی، ذکاوت، زیرکی، صحو، فطانت، کیاست

بپرس