۱- دارای هوش بودن باهوش . ۲- عاقلی بخردی . ۳- آگاهی بیداری . ۴ - زیرکی مقابل بیهوشی .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) ۱ - دارای هوش . ۲ - عاقلی . ۳ - آگاهی ، بیدار. ۴ - زیرکی .
فرهنگ عمید
۱. زیرکی. ۲. آگاهی، بیداری.
جدول کلمات
دها
مترادف ها
consciousness(اسم)
اگاهی، فهم، هوشیاری، حس اگاهی
astuteness(اسم)
زیرکی، هوشیاری، موشکافی
caution(اسم)
پیش بینی، وثیقه، هوشیاری، احتیاط، ملاحظه، احتیاط کاری
فارسی به عربی
حذر , وعی ، اِحْتِراسٌ
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی هوشیاری از ریشه ی واژه ی هوشیار و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی هشیاری از ریشه ی واژه ی هشیار و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
هوشیاری : دریافت موضوعات حسی از طریق بدن و مقایسه و قضاوت آنها با خاطرات و احساسات گذشته و تفکر و تعقل و قضاوت بر روی حس گذشته و حس حال . متضاد هوشیاری : بیهوشی معنی هوشیاری : آگاه شدن از چیزی . ... [مشاهده متن کامل]
نخست از موضوع در دل آگاه می شویم . آنگاه در مغز هوشیاری پدیدار می گردد . آگاهی موجب به حیات آمدنِ انرژی تاریک یا همان ماده تاریک در هستی است . انرژی تاریک در حالت خموشی و بالقوه است و آگاهی آنرا بالفعل می آورد یا زنده میکند . آدمی که بیدار است هوشیاری دارد حتی اگر عاقل نباشد و دچار تفکر و تعقل نشود . آدمی که خواب است نیمه هوشیار است چراکه هنوز حسها نیمه فعال هستند . آدمی که در خواب عمیق یا مراقبه عمیق ( خلسه کامل ) است تنها آگاه است و هوشیاری پدیدار نمی شود . آگاهی بعلاوه پنج حس میشود هوشیار شدن . آگاهی بعلاوه پنج حس و بعلاوه احساسات یا خاطرات رحم مادر تا الان یا افکار و تعقل ، می شود ؛ هوشیاری . - بالا منشین که هست پستی خوشتر هشیار مشو که هست مستی خوشتر - همان سودائی و دیوانه می باش چرا عاقل شدی هشیار گشتی - آویختم اندیشه را که اندیشه هوشیاری کند ز اندیشه بیزاری کنم ز اندیشه ها پژمرده ام .
اگر انسان به هر علتی هوشیاری خودش را از دست بدهد، متوجه شرایط و وضعیت خودش هم دیگر نمیگردد و ممکن است همین عدم هوشیاری و ادراک زندگی و آینده اش را به تباهی بکشاند.