هوشه

لغت نامه دهخدا

( هوشة ) هوشة. [ هََ ش َ ] ( ع اِمص ، اِ ) فتنه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برانگیختگی. || اضطراب و اختلاط. ج ، هَوَشات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). هوشات اللیل ؛ یعنی حوادث و مکروه آن. ( اقرب الموارد ). حدیث : ایاکم و هوشات اللیل و هوشات الاسواق. ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

سهو در نوشتن مزاج را مزاح نمود.
هوشه بر وزن تخمه در گویش اصفهانی نوعی توهین و کوچک شمردن دیگری است به آرش بی قید، بی خیال، دمدمی مزاح ، بی اعتبار ، سبک مغز، بی حزم و احتیاط
چغانه سازی است از خانواده آلات موسیقی ضربی و هم از خانواده آلات موسیقی رشته ای واژه چغانه بر چند نوع ساز اطلاق می شود :
1. به سازی گفته می شود که ساختمانش را یک محفظه گرد یا بیضی شکل از جنس چوب یا کدو و یا فلز تشکیل می دهد . درون این محفظه زنگوله یا سنگ ریزه می ریزند و بر آن دسته ای می گذارند . نوع ابتدایی آن همان آخلکندو یا جغجغه و یا به قول آندره شافنر ( A. Schaeffner ) در منشاء آلات موسیقی ، هوشه ( hochet ) است . و نوعی که در ارکستر موسیقی جاز استفاده می شود � ماراکا � نامیده می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس