هوش رفته

لغت نامه دهخدا

هوش رفته. [ رَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) بیهوش. ازهوش شده. مقابل بهوش :
هوش رفته چو هوش یافته شد
سرش از تاب شرم تافته شد.
نظامی.
چون ز گرمی گرفت مغزش جوش
در تن هوش رفته آمد هوش.
نظامی.

فرهنگ فارسی

بیهوش از هوش شده

پیشنهاد کاربران

بی هوش
مدهوش
هوشْ رفته چو هوشْ یافته شد
سرش از تابِ شرم تافته شد
✏ �نظامی�