هوش ربای. [ رُ ] ( نف مرکب ) آن که هوش از سر ببرد. بیهوش کننده : گشته صریر کلک تو فتنه نشان مملکت بوده خروش کوس تو هوش ربای معرکه.
سلمان ساوجی.
فرهنگ فارسی
( هوش ربا ی ) ۱-( صفت ) آنکه یا آنچه بسبب زیبای هوش و عقل از سر انسان ببرد : پرادا هوش ربا چشم فریبند. تست عسس دزدنما نرگس گیرند. تست . ( گل کشتی ) ۲- بیهوش کننده بی حس کنند.