گفتم آه آتشین بس کن ، نه من خاک توام ؟
نه مسلسل همچو آبم تا هوسناک توام ؟
خاقانی.
به نادیده دیدن هوسناک بودبه هر جا که شد چست و چالاک بود.
نظامی.
در عالم عشق گشته چالاک در خواندن شعرها هوسناک.
نظامی.
شنیدم کزپی یاری هوسناک به ماتم نوبتی زد بر سر خاک.
نظامی.
چون ز پی دانه هوسناک شدمقطعاین مزرعه خاک شد.
نظامی.
عجب از طبع هوسناک منت می آیدمن خود از مردم بی طبع عجب می مانم.
سعدی.