هوسرل ادموند

دانشنامه آزاد فارسی

هوسِرْل، اِدْمونْد (۱۸۵۹ـ۱۹۳۸)(Husserl, Edmund)
هوسِرْل، اِدْمونْد
فیلسوف آلمانی، از برجسته ترین چهره های فلسفۀ معاصر و بنیانگذار پدیدار شناسی. در پروسنیتسموراوی در امپراتوری اتریش (واقع در جمهوری چک کنونی) و در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. در دانشگاه های لایپزیگ و برلین تحصیل کرد و در کلاس های ویلهلم وونتو کارل وایرشتراسحضور یافت. علاقۀ اولیۀ او بیشتر به ریاضیات معطوف بود و رسالۀ دکتری خود را با عنوان مقدمه ای بر نظریۀ محاسبۀ متغیرها به رشتۀ تحریر درآورد. در ۱۸۸۶ به مسیحیت گروید و در کلیسای لوتری وین تعمید داده شد. بین ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ در کلاس های فرانتس برنتانوشرکت کرد و از روان شناسی توصیفی او تأثیری عظیم پذیرفت و به مطالعات روان شناختی و رابطۀ آن با منطق و ریاضیات روی آورد، اما پژوهش های بعدی او اختلاف دیدگاه های آن دو را روشن تر کرد. هوسرل در ۱۸۸۶ به شهر هالهرفت و در ۱۹۰۰ـ۱۹۰۱ کتاب مشهور خویش به نام پژوهش های منطقیرا منتشر کرد. در این کتاب با دفاع از «منطق محض» حقایق منطقی را مثالی و ناوابسته به کارکرد ذهن دانست و از دیدگاه اصالت روان شناختی، که منطق را بر روان شناسی استوار می کرد، انتقاد کرد. هوسرل در کتاب پژوهش های منطقی فلسفۀ خود را پدیدارشناسی نامید. در ۱۹۰۱ به مقام استادی فلسفۀ دانشگاه گوتینگن منصوب شد. در این سال ها به مطالعات گسترده ای دربارۀ زمان و رابطۀ آن با آگاهی پرداخت و ایدۀ قصدیت را که از برنتانو به وام گرفته بود، با پذیرش «اگو» به عنوان مرکز قصدها و اَعمال قصدی آگاهی تکمیل کرد. هوسرل در مقابله با امواج فلسفه های پوزیتیویستی، تاریخ باور و نسبیت گرای زمانه اش که عملاً امکان شناخت مطمئن و یقینی را انکار می کردند، خواهان فلسفه ای بود که بر حقایق شک ناپذیر استوار باشد. در این راه، دکارت و روش شک او الهام بخش او بودند. به عقیدۀ هوسرل، حوزۀ حقیقی پژوهش فلسفی همان حوزۀ شک ناپذیر آگاهی است که روش شک دکارتی آن را در اختیار ما می گذارد. اما روش شک دکارتی در عین اهمیت، باید در معرض نقادی و اصلاح قرار می گرفت. هوسرل روش «تقلیل» خود را گزینۀ مناسبی دانست که از ابهامات و کاستی های شک دکارتی مبرا است، زیرا با «اپوخۀ» یا تعلیق حکم یعنی «بین الهلالین نهادن» همۀ اموری که قابل شک اند و نیز کنار نهادن پیش فرض های غیریقینی به حوزۀ آگاهی صرف دست می یابیم و «جهان را به مثابه پدیدۀ آگاهی بازمی شناسیم». اما او برخلاف دکارت که به گونه ای ناموجه هستی را از اندیشه استنتاج می کرد (می اندیشم پس هستم)، با باقی ماندن در همان میدان شک ناپذیر آگاهی محض، می کوشد چگونگی شکل گیری اعیان و کل جهان و لایه های مختلف آن را در اعمال قصدی آگاهی محض و استعلایی روشن کند، که این تلاشی است برای غلبه بر جدایی ذهن و عین. همین امر پدیدار شناسی را هم از حیث حوزۀ مطالعه و هم از حیث روش از علوم دیگر متمایز می کند. حوزۀ پژوهش علوم (حتی تا حدودی علوم ریاضی) جهان طبیعی است، در حالی که حوزۀ پدیدار شناسی آگاهی محض است؛ روش علوم گوناگون تجربی یا استنتاجی است، در حالی که روش پدیدار شناسی شهودی و توصیفی است و راهی است برای فراتر رفتن از جلوه های ظاهری و ابصار ذات یا ماهیت (ایدوس) چیزها که هوسرل آن را شهود ماهیات می نامد. هوسرل در ۱۹۱۶ به فرایبورگ رفت و فلسفۀ نخستینرا نوشت و در آن، تاریخ فلسفه از افلاطون تا عصر جدید را در پرتو دیدگاه استعلایی نقد و بررسی کرد. در ۱۹۲۹ منطق صوری و منطق استعلاییرا منتشر کرد و با بررسی کاستی های طبیعی منطق صوری، نشان داد که منطقِ حقیقتاً محض فقط با رویکرد استعلایی تحقق پذیر است. او در کتاب بحران در علم اروپایی و پدیدار شناسی استعلایی، افق های جدیدی را در کانون تأمل فلسفی خویش قرار داد. هوسرل که شاهد دورانی از بیماری اروپا و اوج گیری جنبش های فلسفی و اجتماعی خردستیز در آن بود، کوشید با پژوهش در جهان زندگی، یعنی در حیطۀ پیوند بی واسطۀ انسان با جهان پیرامونش به عنوان لایۀ زندگی ماقبل علمی و ماقبل منطقی، ساخت های پیشین و ماهوی تاریخ مندی را کشف کند. اندیشه های هوسرل، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ او، الهام بخش فیلسوفان بزرگی نظیر هایدگر، سارتر، مرلوپونتی، لِویناس، دریدا، هابرماس و دیگران بوده و در حوزه هایی غیر از فلسفه ازجمله در حوزه دین پژوهی تأثیرات مهمی برجا نهاده است. علاوه بر آثار چاپ شدۀ هوسرل، حجم عظیمی از دست نوشته های چاپ نشدۀ او به تدریج به کوشش آرشیو هوسرل در لوون بلژیک ویرایش و با عنوان هوسرلیانامنتشر می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس