هوس بازی. [ هََ وَ ] ( حامص مرکب ) در پی هوس رفتن. هوس باختن : ببایدهوس کردن از سر به درکه دور هوس بازی آمد به سر.سعدی.
هَوَسبازی: ١. دمدمی بودن ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، تَنجویی، آرزومندیِ جنسی، کامجویی ٣. فزونخواهی ۴. آزمندی ۵. خواست، خواهش، نیاز ۶. دیوانگی+ عکس و لینک